عمید سلطنه سردار امجد آنکه ندید
دو چشم گیتی چون او یکی سپهبد راد
دو چیز بنده فرمان اوست خامه و تیغ
دو چیز زنده بگفتار اوست دانش و داد
از آن دو چیز شود پایه هنر ستوار
ازین دو چیز بود خانه خرد آباد
بدان دو خرگه بیداد را زند آتش
بدین دو بنگه فرهنگ را نهد بنیاد
هزار آزاد او را بمهر بنده شود
هزار بنده زبند ستم کند آزاد
امیدوار چنانم ز کردگار جهان
که جاودانه تنش زنده باد و جانش شاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عمید السلطنه، سردار امجد است و او را به عنوان فردی بیهمتا توصیف میکند. او دو ویژگی مهم دارد: خامه (قلم) و تیغ (سلاح)، که هر دو تحت فرمان او هستند. همچنین، دانش و داد (عدالت) از نشانههای زندهبودن اوست. این دو عنصر، یعنی هنر و خرد را بنا میسازند و باعث میشوند تا بیداد را خاموش کرده و فرهنگ را بنیانگذارند. شاعر امیدوار است که وجود او تا ابد زنده بماند و روحش شاد باشد.
هوش مصنوعی: عمید سلطنه، سردار امجد، فردی است که مانند او در دنیا دیده نمیشود. او سپهبد و رادمردی برجسته است.
هوش مصنوعی: دو چیز است که تحت فرمان خداوند هستند: قلم و شمشیر. و دو چیز زنده نیز وجود دارند که با سخن خداوند جان میگیرند: دانش و عدالت.
هوش مصنوعی: دو چیز باعث استحکام هنر میشود و از این دو چیز، خرد و عقل بنیاد زندگی و پیشرفت ساخته میشود.
هوش مصنوعی: بدان که دو مسئله نادرست، آتش بیداد را به وجود میآورد و از این دو نکته، فرهنگ را پایهگذاری میکند.
هوش مصنوعی: حتی اگر هزار نفر او را به آغوش بکشند و اهل محبت باشند، او به خاطر مهر و محبت بندهای میشود. اما اگر آزادی به ظلم و ستم برسد، هزار نفر هم نمیتوانند او را از این بند آزاد کنند.
هوش مصنوعی: من به خداوند امید دارم که همیشه بدنش زنده باشد و روحش شاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.