چامه من پیش گفتارت بدان ماند که کس
در سپهر آرد ستاره در بهشت آرد گیا
چون فراوان آزمودم دیدمت با دار و برد
در سخن جادو کنی وز خامه داری کیمیا
دانش از گفت تو در گوش اندر آرد گوشوار
بینش از کلک تو اندر دیده دارد توتیا
هوش را پوری و دانش را پدروین نی شگفت
کت رضی الدین خداوند سخن باشد نیا
تو سپهرستی و این بیناره گویان خاک ره
تو پرندستی و این بیداد جویان بوریا
دشمنان داد هرجا سر بر آرند از زمین
نرم کوبیشان چنان چون دانه اندر آسیا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اف بر این دیوان سرا، لعنت بر این دیوان که برد
ظلمشان در ظلمت از مه، نور و از شارق ضیا
مردمی بیرون ز راه مردمی دور از خرد
فرد و طاق از دین پرستی جفت نیرنگ و ریا
راستی گویم سعاتمند و خوش بخت آنکس است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.