هوش مصنوعی: این متن به فریاد و درخواست از خداوند اشاره دارد. شاعر از خدا میخواهد که در زمانهای که هیچکس از خطرات ایمن نیست، او را حمایت کند. همچنین خواسته میشود که خاتم سلطنت از دست کسی که به او اعتماد نیست گرفته شود، چرا که نگین ملک سلیمان نیز نمیتواند در دست کسی با نیات بد قرار گیرد. به طور کلی، این شعر به نیاز به حمایت الهی در برابر خطرات و فساد اشاره دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که باید از کسی که دارای قدرت و مقام است، هدیهای را بگیریم، چرا که هیچکس نمیتواند انگشتر سلطنتی سلیمان را به یک موجود شرور بدهد. به عبارت دیگر، این سخن به اهمیت و ارزش چیزهای با ارزش اشاره دارد و به ما میآموزد که باید از افراد با نفوذ و با ارزش، که میتوانند کمک کنند، بهره بریم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به فریاد و درخواست از خداوند اشاره دارد. شاعر از خدا میخواهد که در زمانهای که هیچکس از خطرات ایمن نیست، او را حمایت کند. همچنین خواسته میشود که خاتم سلطنت از دست کسی که به او اعتماد نیست گرفته شود، چرا که نگین ملک سلیمان نیز نمیتواند در دست کسی با نیات بد قرار گیرد. به طور کلی، این شعر به نیاز به حمایت الهی در برابر خطرات و فساد اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، از حاکم شهر فریاد میزنم که در این دنیا هیچ انسانی چه از نظر جان و چه از نظر جسم، از دست او در امان نیست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که باید از کسی که دارای قدرت و مقام است، هدیهای را بگیریم، چرا که هیچکس نمیتواند انگشتر سلطنتی سلیمان را به یک موجود شرور بدهد. به عبارت دیگر، این سخن به اهمیت و ارزش چیزهای با ارزش اشاره دارد و به ما میآموزد که باید از افراد با نفوذ و با ارزش، که میتوانند کمک کنند، بهره بریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی
ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی
به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی
به موکب اندر گویی که سرو در چمنی
ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام
[...]
دلم به عشق بتی را همیکند شمنی
که بر بتان به نکوئی کند همیشه منی
بتی که زلف چو قیر از بدوش پر شکند
کند به تبّت و قرقیز کاروان شکنی
شکست قیمت مشک و گل و سمن به سه چیز
[...]
گمان مبر که ز بیعیبی عمادست آن
که هجو او نکنم یا ز عجز و کم سخنی
مدیح گفت هجا کرده من بسم به عماد
برای من که هجا را بود هجا نکنی
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
من از تو روی نپیچم که مستحب منی
چو سرو در چمنی راست در تصور من
چه جای سرو که مانند روح در بدنی
به صید عالمیانت کمند حاجت نیست
[...]
شنیده ام که تو با دوستان وفا نکنی
من اعتماد ندارم که عهد می شکنی
به شیوه دگر افتاده ای ندانم دوش
چه خواب دیده ای امروز باز در چه فنی
چه خوانمت به که مانی جز این نمیدانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.