گنجور

 
ابوالحسن فراهانی

ای درد و غم تو راحت جان و تنم

دانی ز چه شکوه از فراقت نکنم

از بس که به لب آمد و برگشت ز بیم

پای به لب آمدن ندارد سخنم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode