از مشایخ نصیبین است، شبلی بمصر میشد از بغداد بحلی خواستن آن وقت که عمل داشته بود اسپ در زمین کسی کرده بود، که پدر وی حاجب الحجاب خلیفه بود. چون شبلی بمصر میشد، گذر وی بر شیخ بایعقوب میدانی بود، بدیدن شبلی آمد، وی آن وقت بنوی فرا زین کار مینگریست، و اول ارادت وی بود مردی فربه بود، شبلی دست بر بروی وی فرود آورد گفت: جبرک اللّه! خدای ترا هوبره کناد! با یعقوب گفت آمین!
مردمان گفتند: این چیست؟ که وی بوی گفت، چنانک فرا کودک. و پس بود ویرا آنچ بود. شیخ الاسلام گفت که من:
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شبلی، یکی از مشایخ نصیبین، به مصر میرفت و در راه خود از بغداد عبور میکرد. او در این زمان به دلیل وقوع حادثهای با یک اسب در زمین کسی که پدرش مقام مهمی در دربار خلافت داشت، با مشکل مواجه شده بود. در مسیر، شیخ یعقوب میدانی به دیدن شبلی آمد. در آن زمان، شبلی مشغول مطالعهای بر روی زینش بود و این دیدار آغاز ارادت او به یعقوب بود که مردی فربه بود. شبلی با لحن محبتآمیزی دستش را بر روی او گذاشت و گفت: "خدای تو را سربلند کند"، و یعقوب نیز جواب داد: "آمین". مردم از این رفتار تعجب کردند و دربارهاش صحبت کردند. شیخ الاسلام نیز درباره این اقدام توضیحاتی داد.
هوش مصنوعی: این متن درباره شخصی به نام شبلی است که در زمانهای قدیم به مصر سفر کرده بود و در مسیرش به شیخ یعقوب میدانی برخورد کرده است. یعقوب، که فردی چاق و بزرگ است، به دیدن شبلی آمده و در حال حاضر شبلی در حال نوشتن مطلبی بود. شبلی به یعقوب میگوید که خداوند تو را در کارهایت یاری کند و یعقوب هم با کمال میل این دعا را تأیید میکند.
هوش مصنوعی: مردم پرسیدند: این چه چیزی است؟ او پاسخ داد و به شکلی که مناسب سن کودک بود توضیح داد. سپس او را آنگونه که بود پذیرفتند. شیخ الاسلام گفت که من:
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.