بخش ۵۸ - بوعبداللّه نباجی سعید بن یزید النباجی
است، از قدیمان مشایخ است، ار طیفهٔ اول امام است منبر دار. سهل عاصم کتاب هد، کرده، و از وی حکایت و سخن آر دران ازو، وویرا دیده، اقران ذوالنون مصری٭ است او را سخنست در معرفت نیکو. استادان احمد بوالحواریست٭ نباجی گفت: الادب حلیة الاحرار. و هم وی گفت: لکل شئی خادم، و خادم الدین الادب.
شیخ الاسلام گفت: که بوعبداللّه نباجی گوید: که چشم برودار! که هیچ نشان ازو، روشن و نیست وَیَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلَی قُوَّتِکُمْ بوعبداللّه نباجی گوید در تفسیر این: العلم الی المعرفة. هم بوعبداللّه نباجی گوید، که موسی گفت الهی! من ترا کجا یابم؟ گفت: چون قصد درست کنی مرا یابی! و کتانی٭ گوید: که چون قصد درست ویرا بیافتی! و حلاج٭ گوید: لانعرج! آن یک گامست.
شیخ الاسلام گفت: آن یک گام توئی! چون از خود در گذشتی فرا او رسیدی شیخ الاسلام گفت: که بوعبداللّه انطاکی گوید. که از هیچ کس واز هیچ چیزم حسد نیاید، مگر از معرفهٔ عارفانه، نه معرفت تصدیقی.
بوعلی دقاق٭ گوید: معرفة رسمیة که قطره و سمیة لا علیه تشفی، و لا غلیلا تسقی. معرفتی رسمی، چون بارانست تابستانی، نه یمار را شفا آرد، و نه تشنه را سیراب کند. شیخ الاسلام گفت که با یعقوب هاشمی بوده، ذوالنون مصری٭ برفته بود پیش وی از وی حکایت میکردند، با یعقوب گفت: هر چه مرا فراموش شود، این فراموش نشود، که روز عید میآمدم یا ذوالنون مصری بهم مردمان از عید بازگشته بودند شادی کنان و در نشاط. ذوالنون مرا گفت. این مردمان نشاط میکنند، که امانت داشتهاند. بگزاردهاند. خود ندانند که از ایشان پذیرفتهاند یا نه؟ یعنی طاعت رمضان. بیا تا یک سو، باز شویم، وبر ایشان بگرئیم.
شیخ الاسلام گفت: که این حکایت همچنان حکایت گوهر است گوهریست که قیمت ندانستی بسفتی. آنک شناخت، تاسف میخورد. و آنکه نشناخت غافل! من گفتم: که وعید ار جانامد اهل آن غافل بودند وعید با جای نشد. او کی نه اهل آن بودند بیدار بودند آن وعید آویخت درو
شیخ الاسلام گفت: که سباع موصلی گوید، که داود گفت خداوندا! مرا گفتی: که دست و روی بشوی خدمت را، اکنون می با صحبت خوانی! دل من چه چیز بشوید صحبت را؟ گفت: الهموم والاحزان تیمار و اندوه. شیخ الاسلام گفت: درین طریق ازین منزل بد نیست.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: متن به تحلیل و حکایات عارفان و مشایخ پرداخته است. در این متن، بوعبدالله نباجی به اهمیت علم و معرفت اشاره کرده و بیان میکند که دستیابی به خداوند نیازمند قصد و نیت درست است. همچنین، او یادآور میشود که برخی از نوعی معرفت، خاصیت شفابخشی ندارد و باید به معرفتی عمیقتر توجه کرد. ذوالنون مصری در حکایتی تفاوت شادی انسانها از عید را با معرفت به امانت الهی مطرح میکند و اینکه بسیاری از مردم از حقایق غافلند و باید بیدار شوند. در نهایت، اشارهای به اهمیت دعا و توجه به دل در راه رسیدن به خداوند و شستشوی احوال دل از اندوه و غم شده است.
هوش مصنوعی: این متن به معرفی شخصیتی در تاریخ اشاره دارد که از قدیمیترین مشایخ و امامان محسوب میشود و بر منبری قرار دارد. او به لحاظ دانش و سخنوری در میان همدورهایهای خود معروف بوده و در زمینه معرفت و ادب نیز سخنان ارزشمندی دارد. استادش، احمد بوالحواری، گفته است که ادب زینت آزادیخواهان است و همچنین ذکر کرده که هر چیزی خادمی دارد و خادم دین، ادب است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان میکند که بوعبداللّه نباجی میگوید: ای چشم! هیچ نشانهای از او روشن نیست و او به شما قدرتی بر قدرتهایتان میافزاید. بوعبداللّه نباجی همچنین در تفسیر این موضوع میگوید: «علم به سوی معرفت است». او میگوید موسی از خدا پرسید: «پروردگارا! من تو را کجا پیدا کنم؟» و خدا پاسخ داد: «وقتی نیت درست کنی، مرا خواهی یافت!» همچنین کتانی میگوید: «وقتی نیت درست کنی، او را خواهی یافت!» و حلاج میافزاید: «برای رسیدن به او باید قدمی برداری!»
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: آن یک قدم متعلق به توست! زیرا وقتی از خود گذشتی، به او رسیدی. همچنین شیخ الاسلام گفت: بوعبدالله انطاکی میگوید که از هیچکس و هیچ چیز حسد نمیبرم، مگر از شناخت عارفانه، نه شناخت تصدیقی.
هوش مصنوعی: بوعلی دقاق میگوید: شناخت رسمی مانند باران تابستانی است که نه میتواند بیمار را شفا دهد و نه تشنه را سیراب کند. شیخ الاسلام به یاد میآورد که با یعقوب هاشمی بوده و از ذوالنون مصری سخن میگفتند. یعقوب به او گفته بود: هر چیزی که فراموش کنم، این را فراموش نکنم که در روز عید، به ذوالنون مصری گفتم که مردم از عید با شادی و نشاط بازگشتهاند. ذوالنون به من گفت: این مردم شاد هستند چرا که امانتهایی را داشتهاند و حالا آن را گذاشتهاند. خودشان نمیدانند که آیا آن را قبول کردهاند یا نه؛ اشاره به اطاعت ماه رمضان. بیا بگذاریم که یک لحظه از آن فاصله بگیریم و به آنها بپردازیم.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: این داستان مانند داستان گوهر است؛ گوهری که کسی قیمت آن را ندانست و از دست داد. کسی که این گوهر را شناخت، متأسف میشود و کسی که آن را نشناخت، غافل است! من گفتم که اگر اهل آن موضوع غافل بودند، وعید آنها به جایی نرسید. آیا آنها واقعا اهل آن موضوع نبودند؟ بیدار بودند و آن وعید را در خود احساس کردند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که سباع موصلی گفته است: داود گفت: «خداوندا! به من گفتی که دست و صورت را برای خدمت بشویم، حالا چه چیزی میتواند دل من را از صحبت و کلام بشوید؟» او پاسخ داد: «غمها و اندوهها را.» شیخ الاسلام افزود که در این راه، از این وضعیت بهتر نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.