گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

نام وی احمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن درهم الغزی از بصره است بمکه بوده و عالم بوده و فقیه، و در وقت خویش شیخ حرم بود و بانجا برفت در سنه اربعین او احدی و اربعین «وثلثمائه» فی سنة التی توفی ابوعلی المشتولی. ابن الاعرابی را کتبست تصنیف، از این طایفه با جنید٭ صحبت کرده و با عمر و عثمان مکی و بوالحسین نوری و حسن مسوحی٭ و با بوجعفر حداد و بوالفتح حمال قریبست از طبقهٔ چهارم و از جملهٔ مشایخ است و علماء ایشان.

شیخ الاسلام گفت: کی ویرا جزوی نکته است در توحید «سخت نیکو» ازین سخنان وی گروه درانست کی گوید: لا یکون قرب الاوثم مسافة نزدیکی نگویند تا مسافت نبود.

شیخ الاسلام گفت: آخر در قرب دو گانگیست، کی یکی بدیگر نزدیک بود، که بنگری قرب بعد است تصوف یگانگیست. هم ابن الاعرابی گوید: التصوف کله ترک العقول والمعرفة کلها الاعتراف بالجهل و لا یکون الشوق الا الی الغایب. لشیخ الاسلام

یشوق من طواه طول عهد

و یذکر حین ینسی او یغیب

و قد صفیتنی بالودمنی

فما للشوق عندی من نصیب

ویرا کتاب وجداست در سماع صوفیان. هم ابن الاعرابی گفت: که اللّه تعالی بعضی اخلاق دوستان خود «بعاریت» فرا دشمنان داده است تا بآن بر دوستان عطف می‌کند، تا بدان سبب دوستان وی می‌آسایند.

شیخ الاسلام گفت: کی با داود طائی گفتند: کی تو مشتاقی؟ گفت: نه غایب مشتاق بود، دوست بر من حاضر است.