گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: ای مسکین هیچ بیماری سخت تر از بیماری ضعف یقین نیست یقین با حق درست کن که دست تراست اسم یقین است علم یقین است عین یقین است حق یقین است و حقیقت حق یقین است، اسم یقین عوام راست علم یقین خواص راست عین یقین خاص خاصان راست حق یقین پیمبران راست حقیقت حق یقین محمد مصطفی راست مرد به یقین مرد گردد یقین باید بزبان رسد تا گوینده آید به چشم رسد تا بیننده آید به گوش رسد تا شنونده آید به دست رسد تا گیرنده آید به پای رسد تا رونده آید

مصطفی گفت عیسی بر روی آب برفت و اگر یقینش زیادت بودی بر هوا برفتی، عارفی گفت: حضرت این اشارت بخود کرده یعنی شب معراج که ما بر هوا میرفتیم از کمال یقین بود

هم به این معنی اشارت کرده می گوید: بر خبر همیرفتم جویای یقین ترس مایه و امید قرین مقصود از من نهان و من کوشنده دین ناگاه برق تجلی تافت از کمین از ظن چنان روز بینند و از دوست چنین خدایا مرا دردیست که بهی مباد این درد مرا صواب است با خرسندی دردمندی بدرد خود کس را چه حساب است؟ خداوند را خزانه بکار نیست و او را به هیچ چیز و هیچکس نیاز نه هر چه دارد برای بندگان دارد فردا خزانه رحمت به عاصیان دهد و خزانه فضل بدرماندگان دهد تا هم از خزانه او حق وی بگزارند که بندگان از مال خود به گزاردن (اداء) حق او نرسند