گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: این دوستی و محبت تعلق بخاک ندارد بلکه تعلق به نظر ازلی دارد، اگر علت محبت خاک بودی در جهان خاک بسیار است که نه جای محبت است لکن قرعه از قدرت خود بزد ما برآمدیم و فالی از حکمت بیاورد و آن ما بودیم پس خداوند به حکم ازل به تو نگرد نه بحکم حال

الها، تو در ازل ما را برگرفتی و کس نگفت که بردار اکنونکه برگرفتی نه بگذار و در سایه لطف خود میدار استوای خداوند بر عرش در قرآن است و مرا بدان ایمان است و تاویل در آن طغیان است ظاهر قبول کنم و باطن تسلیم، نادر یافته بجان پذیرفته، ایمان من سمعی است و شرع من خبری و معرفت من یافتنی خبر را مصدقم یافت را محققم و سمع را تابعم، به آلت عقل به گواهی صنع به دلالت نور به اشارت تنزیل به پیغام رسول به شرط قبول

الهی آنچه ناخواسته یافتنی است خواهنده آن کیست؟ و آنچه از پاداش برتر است پرسش در جنب آن چیست؟ پس هر چه از باران منت است بهار آن دمی است و هرچه از تعرض سئوالست از بنده استمدادی است خدایا دانش و کوشش محنت آدمی است و بهره هر یکی از تو به سزاکردار ازلی است