پیر طریقت گوید: روزگاری او را می جستم خود را مییافتم اکنون خود را می جویم او را می یابم ای حجت را یاد و انس را یادگار چون حاضری این جستن بچه کار؟ خدایا یافته می جویم با دیده ور میگویم که دارم چه جویم؟ که می بینم چه گویم؟ شیفته این جست و جویم گرفتار این گفت و گویم، ای پیش از هر روز و جدا از هر کس مرا در این سوز هزار مطرب نه بس
الهی به عنایت ازلی تخم هدایت کاشتی به رسالت پیمبران آب دادی، به یاری و توفیق پروردی به نظر خود ببار آوردی خداوندا سزد که اکنون سموم قهر از آن باز داری و کشته عنایت ازلی را به رعایت ابدی مدد کنی
الهی گاه گویم که در اختیار دیوم، از پس پوشش (تاریکی) بینم باز ناگاه نوری تا بد که جمله بشریت در جنب آن ناپدید بود، آلها چون عین هنوز منتظر عیان است این بلای دل چیست؟
چون این راه همه بلاست پس چندین لذت چیست؟ خدایا گاه از تو می گفتم گاه از تو می نیوشیدم (می شنیدم و گوش می کردم) میان جرم خود و لطف تو می اندیشیدم کشیدم آنچه کشیدم همه نوش گشت چون آوای تو شنیدم!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.