ای بوده و هست و بودنی، گفتت شنیدنی مهرت پیوستنی و خود دیدنی ای نور دیده و ولایت دل و نعمت جان و همیشه مهربان نه ثنای تو را زبان نه دریافت تو را درمان ای هم شغل دل و هم غارت جان، خورشید شهود یک بار از افق عیان برآر و از ابر وجود قطره ای چند بر ما، باران بار
ای گشاینده زبان مناجات گویان و انس افزای خلوتهای ذاکران، و حاضر
نفسهای راز داران جز از یاد کرد تو ما را همراه نیست و جز از یاد داشت تو ما را زاد نه و جز از تو بتو دلیل و رهنما نیست، خدایا در حاجت کسی نظر کن که او تو را یک حاجت بیش نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.