پیر طریقت گوید:با عارفی بزرگوار در سفری بودم به منزلی فرود آمدیم شیری بیامد و نزد ما بخفت من از بیم برخاستم و بر درختی شدم و تا بامداد بر شاخ درخت می بودم ولی عارف بخفت و از شیر نهراسید روز دیگر بمنزل دیگر فرود آمدیم شب پشه ای بر او نشست و تا بامداد از آزار پشه می نالید او را گفتم ای شیخ دوش از شیر به آن عظمت باک نداشتی و نیندیشیدی امشب از پشه ای بدین ضعیفی چرا چنین ناله کنی؟
گفت دوش ما را از خود فراگرفته بودند و از خود ربوده و رقم نیستی بر صفات ما کشیده و از خود بی خود گشته بودم و به حق قائم شده بودم ولی امشب ما را بما بازدادند تا پشه ای بدین ضعیفی ما را به ستوه آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.