گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: ندیدن سبب نادانی است ولی با سبب بماندن شرک است اینکه خداوند در این آیت با ذکر لزوم نیکی با پدر و مادر یادی هم از همسایگان کرد و مراعات حقوق ایشان بنمود از آنجاست که همسایگان بسیارند و حقوق ایشان به اندازه نزدیکی و دوری آنهاست یکی همسایه خانه است ودومی همسایه نفس و سومی همسایه دل و چهارمی همسایه جان همسایه خانه آدمیزاد است و همسایه نفس فرشته است و همسایه دل آرایش دانش است و همسایه جان حق تبارک و تعالی است رعایت حق همسایه خانه آنست که مراعات حال او کنی و بمواسات خویشتن پیوسته او را از خود خشنود و آسوده داری حق همسایه نفس آنست که او را بطاعت خویش شاد داری و از گناهکاری اندوهگین نکنی حق همسایه دل آنست که معرفت و دانش خود را از شائبه بدعت وآلایش فتنت و حیرت پاک گردانی و به لباس شریعت و پیرایه حکمت آراسته فرمائی حق همسایه جان آنست که اخلاق پاکیزه کنی و اطراف و جوانب را ادب کنی و خاطر پر از حرمت داری و قدم از دو گیتی برگیری و از خود باز رسته و حق را یکتا شوی پیر طریقت گوید: الهی فریاد از این خواری خود که کسی را ندیدم بزاری خود الهی از حسرت چندان اشک باریدم که به آب چشم خویش تخم درد بکاریدم به امید اینکه سعادت ازلی دریابم این همه درد پسندیدم وردیده من یکبار بر تو آمد در آن دیده خود را نادیدم

الهی چون من کیست که این کار را سزیدم اینم بس که صحبت تو را ارزیدم

جز خداوند مفرمای که خوانند مرا

سزد این نام کسیرا که غلام تو بود

عبودیت بیش از این برنتابد که بعضی دانند و بعضی ندانند که خدا فرمود بر غیب او احدیی آگاه نمی شود جز آنکس از فرستادگان و گفته اند ملک عظیم معرفت ملک عظیم است که هر کس او را شناخت ملک دو جهان یافت

برای کسانی تیمار خوردن سزاوار است که بواسطه غفلت از ازل خویش آگهی ندارند و بواسطه نادانی از ابد خویش هم بی خبرند میان بوده و بودنی این چه خواب غفلت است و آدمی را در میان دو موج آتش چه جای بازی است؟!