گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: خدایا عارف تو را به نور تو میداند و از شعاع وجود عبارت نمی تواند موحد تو را به نور قرب می شناسد و در آتش مهر میسوزد از ناز باز نمی پردازد مسکین او که تو را به صنایع شناخت و درویش او که تو را به دلائل جست از صنایع آن باید جست که در آن گنجد از دلائل آن باید خواست که از آن زیبد حقیقت توحید بر زبان خبر چگونه آویزد؟ و استدلال و اجتهاد چسان به آن پیوندد؟ توحید عارف یافتن است در غفلت، ناخواسته درآمده و بنده با خود پرداخته و در مشاهده قریب و مطالعه جمع افروخته مهر ازل سود کرده و دو گیتی بزیان برده

زیان جان گر از دیدارت آید

زیان جان بجان باید خریدن