گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: خدایا به شناخت تو زندگانیم به نصرت تو شادانیم بکرامت تو نازانیم، به عزت تو عزیزانیم، خداوندا ما که به تو زنده ایم هرگز کی میریم؟ ما که بتو شادمانیم کی اندوهگین شویم؟ ما که به تو نازانیم چون بیتو به سر آریم ما که به توعزیزیم هرگز چون ذلیل شویم؟ الهی چه غم دارد او که تو را دارد کرا شاید او که تو را نشاید؟ آزاد آن نفس که به یاد تو یازان و آباد آن دل که به مهر تو نازان و شاد آن کس که با تو در پیمان است

قومی بینیم به این جهان از او مشغول قومی بآن جهان از او مشغول و قومی از هر دو جهان به وی مشغول گوش فرا داشته تا نسیم سعادت از جانب قربت کی دمد؟ و آفتاب وصلت از برج عنایت کی تابد؟ به زبان بیخودی و بحکم آرزومندی میزارند و می گویند: کریما مشتاق تو بی تو زندگانی چون گذارد؟ و آرزومند به تو از دست دوستی تو یک کنار خون دارد و بزبان حال گوید:

بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم

چون نباشی در کنارم شادمانی چون کنم؟