گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: خدایا در این درگاه همه ما نیازمند روزی باشیم که قطره ای از شراب محبت بر دل ما ریزی تا که ما را بر آب و آتش برهم آمیزی ای بخت ما از دوست رستخیزی

من چه دانستم که دود، آتش داغ است من پنداشتم که هرجاآتشی است چراغ است! من چه دانستم که در دوستی کشته را گناه است و قاضی خصم را پناه است من چه دانستم که حیرت راه وصال تو است و تو را آنکس بیشتر جوید که غرق جمال تو است