پیر طریقت گوید: خدایا در این درگاه همه ما نیازمند روزی باشیم که قطره ای از شراب محبت بر دل ما ریزی تا که ما را بر آب و آتش برهم آمیزی ای بخت ما از دوست رستخیزی
من چه دانستم که دود، آتش داغ است من پنداشتم که هرجاآتشی است چراغ است! من چه دانستم که در دوستی کشته را گناه است و قاضی خصم را پناه است من چه دانستم که حیرت راه وصال تو است و تو را آنکس بیشتر جوید که غرق جمال تو است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.