پیر طریقت گوید: ای در راه طلب حق به اول قدم فرو مانده ای با هزار مرکب میان بادیه تکلیف درمانده، ای با هزار شمع و چراغ سر یک موی دولت نادیده، ای در خزانه تبت افتاده و بوی مشک بشامت نرسیده، ای باهمه غواصان به دریا فرو شده و هیچ چیز بدست نیاورده و خویشتن را نیز از دست بداده، ای دیر آمده و زود بازگشته، ای بجای شراب سرور سراب غرور خریده و دل و دین به بها داده
تا کی از دار غروری سوختی دار سرور
تا کی از دار فراری ساختی دار قرار
باش تا از صدمه صور سرافیلی شود
صورت خوبت نهان و سیرت زشت آشکار
در دیدار به شرکت چه لذت باشد؟ مجلسی باید از اغیار خالی و دوست متجلی و نگرنده در دیده فانی، آن چشم که در او نگرد هرگز فرا کرده نباشد و آن دیده که او را دید مانندش نبود، خوانده او هرگز بدبخت نبود و نزدیک کرده او را در دو گیتی جای نباشد و مصاحب او را به بهشت نیازی نبود و مستی او جز از ساقی او نبود چون که خداوند آنانرا شراب پاک نوشانیده
الهی این سوز امروز ما دردآمیز است نه طاقت به سر بردن و نه جای گریز است این چه تیغ است که چنین تیز است، نه جای آرام و نه روی پرهیز است الهی هر کس بر چیزی است و من ندانم بر چه ام؟ بیمم آنست که کی دانسته شود که من کیم؟ الهی این تن من کان حسرت است و دل من مایه درد و محنت، می نیارم گفت کاین هم چرا بهره من؟ و نه دست رسد مرا برکان چاره من!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.