محنت و بلا امتحانست و بر دل و جانست محنت حال محبت عیان کند و کمال وی نقصان نشان کند دام بلا افکند و تخم عطا بپراکند اگر محبت باعطا نیامیزد ببلا بیاویزد محنت گوهر است و گوهر عطا محنت گل است و بلا خار روی کدام طالبست که نیست افکارئی و هر که را گل پسندیده آید از خارش گزند ناید عاشق کشتن رسم این درگاه است اولا باید که صفة صفت آن ادا شود این محنت و محبت قرینه است و محنت بر محبت دیرینه است هر چند بجانست گران نیست هزار جان باید برای دوست بلاء دوست خوش است اگر چه آتش است
گر بر سر من خار و خسک بارانی
باران ترا دوخته ام بارانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.