گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

جنون بی آگاهی مرد از اوست نه بی آگاهی از دوست از خود بریده و بدوست رسیده نه بخود آگاه بود نه بدوست راه جنون درهستی مستی نهایتست و در نیستی هدایت وحسن آگاهی آن باشد که مراد از خود بی آگاه گردد و جنون آن باشد که مرد در این کار از خود متحیر و گمراه گردد هر چند که بی آگاهی از خود زیباست اما آینه بی آگاهی باندازه دیده باشد درد و اندوه او را دیوانه میکند و آتش محبت او را پروانه میکند