جنون بی آگاهی مرد از اوست نه بی آگاهی از دوست از خود بریده و بدوست رسیده نه بخود آگاه بود نه بدوست راه جنون درهستی مستی نهایتست و در نیستی هدایت وحسن آگاهی آن باشد که مراد از خود بی آگاه گردد و جنون آن باشد که مرد در این کار از خود متحیر و گمراه گردد هر چند که بی آگاهی از خود زیباست اما آینه بی آگاهی باندازه دیده باشد درد و اندوه او را دیوانه میکند و آتش محبت او را پروانه میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.