زمانه عهد و وفا عاقبت ز سر گیرد
مفارقت ز میان من و تو برگیرد
مرا تو جان و جهانی و خاک بر سر دل
اگر به جای تو هرگز کسی دگر گیرد
چو دل هر آینه در کار دوست خواهد شد
چرا به هرزه کسی یار مختصر گیرد
محب صادق هم خانه بلا باشد
فدای دوست چرا از بلا حذر گیرد
به وصل دست نمی گیردم فراق حبیب
که داند آری عاقبت مگر گیرد
عجب مدار که انسان کشته زنده شود
که گر سرش برود دوستی ز سر گیرد
حذر ز مشعله عشق کز حرارت شوق
به یک شرر در و دیوار عقل در گیرد
نزاری از صدف سینه هر زمان بی دوست
چو ابر دامنِ افلاک در گهر گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و وفاداری بیان شده است. شاعر به این نکته اشاره میکند که در نهایت زمان وفا به سر میرسد و جدایی بین او و محبوبش ایجاد میشود. او درباره اهمیت محبوب و جاودانگی احساساتش صحبت میکند و میگوید که هیچ کس نمیتواند جای محبوبش را بگیرد. حتی در سختیها، او حاضر است برای دوستش فداکاری کند و از رنجها نترسد. عشق به قدری شعلهور است که عقل را تحت تأثیر قرار میدهد و در نهایت، شاعر به تنهایی و دلتنگی ناشی از بیدوستی اشاره میکند و آن را به باران بر روی زمین تشبیه میکند.
هوش مصنوعی: زمانه روزهای وفاداری را به پایان میرساند و در نهایت جدایی میان من و تو را از بین خواهد برد.
هوش مصنوعی: تو برای من جان و جهان هستی، و اگر کسی غیر از تو را در دل بگذارم، بر سر دل من خاک خواهد ریخت.
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان به یاد دوست مشغول میشود، چرا باید زمانی را صرف شخصی بیمقدار کند؟
هوش مصنوعی: کسی که واقعاً عاشق و وفادار باشد، باید در برابر سختیها و مشکلات ایستادگی کند و برای دوست واقعیاش فداکاری کند. پس چرا باید از بلا دوری کند؟
هوش مصنوعی: من به وصل و دیدار محبوب بیآنکه فاصله و دوری را در نظر بگیرم، دست نمیزنم، زیرا او میداند که در نهایت چه اتفاقی خواهد افتاد، مگر آنکه خود او اقدام کند.
هوش مصنوعی: عجب ندان که انسان میتواند پس از مرگ زنده شود، زیرا اگر سرش هم برود، دوستی او باقی میماند و همچنان در دلها زنده خواهد ماند.
هوش مصنوعی: از آتش عشق بپرهیز، زیرا حرارت شوق میتواند به یک جرقه، عقل و دیوانگی را درهم بسوزاند.
هوش مصنوعی: هر بار که از دوست بیخبرم، دلم مانند صدفی خالی میشود و مانند ابر که در آسمان با خود باران میآورد، احساس کمبود و تنهایی را به دل میآورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر اکابر آفاق شمس دولت و دین
تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد
سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان
چو بخت دشمنت از خواب بی خبر گیرد
فلک بسان همایی ست پرگشاده مقیم
[...]
کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
کجا روم که دل من دل از تو برگیرد
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد
دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن
[...]
صبا ز برگ گلش چون کلاله بر گیرد
دلم چو سنبلش آشفتگی ز سر گیرد
چو یوسف است بخوبی ولی سلیمان وار
هزار کشور جانرا بیک نظر گیرد
دمید سبزه تر بر کنار سرخ گلش
[...]
بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد
بجان چه چاره کنم تا رهی دگر گیرد
کسی که دل ز تو برگیرد اندر آن عجبم
که بر کجا نهد آن دل که از تو برگیرد
بیک نظر بگرفتی و مر او نیست شگفت
[...]
سحرگهی که چمن، شمع لاله در گیرد
سمن به عزم صبوحی پیاله برگیرد
جهان پیر چون نرگس، جوان و تازه شود
هوای جام و نشاط قدح ز سر گیرد
چو مرغ عیسی اگر لعبتی ز گل سازی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.