خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱
عارض ترکان نگر در چین جعد مشک فام
تا جمال حور مقصورات بینی فی الخیام
باده پیش آور که هر دم باد عنبر بوی صبح
می دهد جانرا پیام از روضه ی دارالسلام
مشعل خورشید فروزان شمع بر گیر ای ندیم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲
هر دم آرد باد صبح از روضه ی رضوان پیام
کاخر ای دلمردگان جز باده من یحیی العِظام
ماه ساقی حور عین و جام صافی کوثرست
خاصه این ساعت که صحن باغ شد دارالسلام
پختگانرا خام و خامانرا شراب پخته ده
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳
دلدادهایم وز پی دلدار میرویم
با خون دیده و دل افگار میرویم
یاران به همتی مدد حال ما شوید
کز این دیار بیدل و بییار میرویم
ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴
من همان به که بسوزم ز غم و دم نزنم
ورنه از دود دل آتش بجهان در فکنم
همچو شمع ار سخن سوز دل آرم بزبان
در نفس شعله زند آتش عشق از دهنم
مرد و زن بر سر اگر تیغ زنندم سهلست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵
نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم
تا شدم بنده ات آزاد ز سرو چمنم
منکه در صبح ازل نوبت مهرت زده ام
تا ابد دم ز وفای تو زنم گر نزنم
جان من جرعه ی عشق تو نریزد بر خاک
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶
باز هشیار برون رفته و مست آمده ایم
وز می لعل لبت باده پرست آمده ایم
تا ابد باز نیائیم از پی آنک
مست جام لبت از عهد الست آمده ایم
از درت بر نتوان خاست از آنروی که ما
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷
کی آمدی ز تتارای صبای مشک نسیم
بیا بیا که خوشت باد ای نسیم شمیم
دگر مگوی حدیث از نعیم و ناز بهشت
بهشت منزل یارست و وصل یار نعیم
چو روز حشر مرا از لحد بر انگیزند
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸
نسیم باد بهاری وزید خیز ندیم
بیار باده که جان تازه می شود ز نسیم
مریض شوق نباشد ز درد عشقش باک
قتیل عشق نباشد ز تیغ تیزش بیم
گر از بهشت نگارم عنان بگرداند
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹
برآمد بانگ مرغ و نوبت بام
کنون وقت میست و نوبت جام
چو کار پختگان بی باده خامست
بدست پختگان ده باده خام
بهر ایامی این عشرت دهد دست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰
من ز دست دیده و دل در بلا افتادهام
ای عزیزان چون کنم چون مبتلا افتادهام
هردم از چشمم چو اشک گرمرو راندن که چه
تا چه افتادست کز چشم شما افتادهام
کی بود برگ من آن نسرینبدن را کاین زمان
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱
هیچ می دانی که دیشب در غمش چون بوده ام
مرغ و ماهی خفته و من تا سحر نغنوده ام
بسکه آتش در جهان افکنده ام از سوز عشق
آسمانی در هوا از دود دل افزوده ام
پرده از خون جگر بر روی دفتر بسته ام
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲
گر شدیم از کویت ای ترک ختا باز آمدیم
ور خطایی رفت از آن باز آ که ما باز آمدیم
گر تو صادق نامدی در مهر ما مانند صبح
ما به مهرت از ره صدق و صفا باز آمدیم
تیهوی بیبال و پر بودیم دور از آشیان
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳
ز باد نکهت زلف دو تات می جوئیم
ز باده ذوق لب جان فزات می جوئیم
نسیم گلشن فردوس و آب چشمه ی خضر
بخاک پات که از خاک پات می جوئیم
بجست و جوی تو عمریکه نگذرد با دست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴
ای شام زلفت بتخانه ی چین
مشک سیاهت بر لاله پرچین
بزم از عقیقت پر شهد و شکر
و ایوان ز رویت پر ماه و پروین
شمع شبستان بنشست برخیز
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵
هندوی آن کاکل ترکانه می باید شدن
یا چو هندو بنده ی ترکان نمی باید شدن
ماه بزم افروز عالم سوز من چون حاضرست
پیش شمع عارضش پروانه می باشد شدن
تا مگر گنجی بدست آید ترا عمری دراز
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶
گهیکه جان رود از چشم ناتوان بیرون
گمان مبر که رود مهر او ز جان بیرون
ندانم آن بت کافر نژاد یغمائی
کی آمدست زاردوی ایلخان بیرون
در آن میان دل شوریده حال من گمشد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷
بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن
مطربه ی سرای شد بلبل باغ انجمن
خادم عیشخانه کوتاه بکشد چراغ را
زانک زبانه می زند شمع زمرّدین لگن
ساقی دلنواز گو داد صبوحیان بده
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸
بعقل کی متصوّر شود فنون جنون
که عقل عین جنونست و الجنون فنون
ز عقل بگذر و مجنون زلف لیلی شو
که کلّ عقل عقیله ست و عقل کلّ جنون
بنور مهر بیارا درون منظر دل
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹
ای غمزه ی جادویت افسونگر بیماران
وی طرّه هندویت سر حلقه ی طرّاران
رویت بشب افروزی مهتاب سحر خیزان
زلفت بدلاویزی دلبند جگر خواران
گوئیکه دو ابرویت بیمار پرستانند
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰
هر زمان آهنگ بیزاریش بین
عهد و پیمان وفاداریش بین
گر ندیدی نیمشب در نیمروز
گرد ماه آن خطّ زنگاریش بین
زلف مشکین چون براندازد ز رخ
[...]