گنجور

 
خواجوی کرمانی

نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم

تا شدم بنده ات آزاد ز سرو چمنم

منکه در صبح ازل نوبت مهرت زده ام

تا ابد دم ز وفای تو زنم گر نزنم

جان من جرعه ی عشق تو نریزد بر خاک

مگر آنروز که در خاک بریزد بدنم

گر مرا با تو بزندان ابد حبس کنند

طرّه ات گیرم و زنجیر بهم در شکنم

بار سر چند کشم بی سر زلفت بر دوش

وقت آنست که در پای عزیزت فکنم

چون سر از خوابگه خاک بر آرم در حشر

بچکد خون جگر گر فشاری کفنم

آخر ای قبله صاحب نظران رخ بنمای

تا رخ از قبله بگردانم و سوی تو کنم

بر تنم یک سر مو نیست که در بند تو نیست

گرچه کس باز نداند سر موئی ز تنم

پیرهن پاره کنم تا تو ببینی از مهر

تن چون تار قصب تافته در پیرهنم

بسکه می گریم و بر خویشتنم رحمت نیست

گریه می آید ازین واسطه بر خویشتنم

چون کنم وصف شکر خنده ی شورانگیزت

از حلاوت برود آب نبات از سخنم

چون حدیث از لب میگون تو گوید خواجو

همچو ساغر شود از باده لبالب دهنم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم

تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم

تا شکمشان ندرم، تا سرشان برنکنم

تا به خونشان نشود معصفری پیرهنم

سوزنی سمرقندی

ای خداوند یکی شاعر ساده سخنم

بمزاح است گشاده همه ساله دهنم

با ندیمان تو عشرت زنم و ربح کنم

نه ندیمان تو . . . لند و بدیشان شکنم

بلکه خود را بندیمان تو می برفکنم

[...]

خاقانی

یارب از عشق چه سرمستم و بی‌خویشتنم

دست گیریدم تا دست به زلفش نزنم

گر به میدان رود آن بت مگذارید دمی

بو که هشیار شوم برگ نثاری بکنم

نگذارم که جهانی به جمالش نگرند

[...]

سید حسن غزنوی

دوستکامی که در آفاق چنان نیست منم

زانکه پرورده مخدوم زمانه حسنم

بلبل نعمت فضلم چو علی وچه عجب

که شکفته است گل خلق نبی در چمنم

این کم از شعر عمادیست اگر با شش ماه

[...]

عطار

چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم

بی خبر عمر به سر می‌برم و دم نزنم

نا پدیدار شود در بر من هر دو جهان

گر پدیدار شود یک سر مو زانچه منم

مشکل این است که از خویشتنم نیست خبر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه