من همان به که بسوزم ز غم و دم نزنم
ورنه از دود دل آتش بجهان در فکنم
همچو شمع ار سخن سوز دل آرم بزبان
در نفس شعله زند آتش عشق از دهنم
مرد و زن بر سر اگر تیغ زنندم سهلست
من چو مردم چه غم از سرزنش مرد و زنم
هر کرا جان بود از تیغ بگرداند روی
وانکه جان می دهد از حسرت تیغ تو منم
تن من گرچه شد از شوق میانت موئی
نیست بی شور سر زلف تو موئی ز تنم
اثری بیش نماند از من و چون بازآئی
این خیالست که بینی اثری از بدنم
عهد بستی و شکستی و ز ما بگسستی
عهد کردم که دگر عهد تو باور نکنم
چون توانم که دمی خوش بزنم کاتش عشق
نگذارد که من سوخته دل دم بزنم
اگر از خویشتنم هیچ نمی آید یاد
دوستان عیب مگیرید که بی خویشتنم
می نوشتم سخنی چند ز درد دل خویش
دفتر از خون دلم پر شد و تر شد سخنم
ایکه گفتی که بغربت چه فتادی خواجو
چکنم دور فلک دور فکند از وطنم
در پی جان جهان گرد جهان می گردم
تا که پوشد سر تابوت و که دوزد کفنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از غم و سوختن در عشق میگوید و بیان میکند که اگر در دلش آتش عشق شعلهور شود، حتی از سرزنش دیگران نیز نگران نیست. او به شدت از درد فراق مینالد و میگوید که اگر جانش را بگیرد، از غم تیغ معشوقش نیز نمیترسد. او بر این باور است که با وجود جدا شدن، عشقش از میان نمیرود و هرچند دلی سوخته دارد، نمیتواند از یاد محبوب خود دست بکشد. در ضمن، او عهدی با معشوق بسته که دیگر به عهدهای او اعتماد نکند. شاعر در نهایت به غربت خود و دوری از وطنش اشاره میکند و در جستجوی معنا و آرامش در زندگی است.
هوش مصنوعی: من بهتر است به خاطر غمهایم بسوزم و هیچ چیزی نگوییم. وگرنه از دل آتشینم، دودی به آسمان بلند میشود.
هوش مصنوعی: اگر مثل شمع، از دل سوزانم سخن بگویم، در نفس من شعلهای از عشق خواهد افروخته شد و این آتش از دهانم بیرون خواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر مرد و زن بر سر من جنگ و دعوا راه بیندازند، برای من مشکلی نیست چون من به عنوان یک مرد، از سرزنش آنها نگران نیستم.
هوش مصنوعی: هر کس که جانش را حفظ کند، از خطرات دوری میکند، اما من کسی هستم که به خاطر آرزوی قربانی شدن زیر تیغ تو، جانم را فدای آن میکنم.
هوش مصنوعی: بدن من اگرچه به خاطر عشق تو بیمو شده، اما بیهیجان و شور از زلف تو موئی در من باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: دیگر اثری از من باقی نخواهد ماند و وقتی که برگردی، فقط تصوری خواهی داشت که از وجودم ردپایی ببینی.
هوش مصنوعی: تو قولی به من دادی و آن را زیر پا گذاشتی و از ما بریدهای. من نیز تصمیم گرفتم که دیگر به هیچ یک از قولهای تو اعتماد نکنم.
هوش مصنوعی: چرا که نمیتوانم لحظهای خوشی را تجربه کنم، زیرا آتش عشق مانع میشود و قلب سوختهام اجازه نمیدهد که جایی نفس بکشم.
هوش مصنوعی: اگر به یاد خودم نمیافتم، از دوستان عیب نگیرید، چرا که من بدون خودم هستم.
هوش مصنوعی: من چندین کلمه درباره درد دل خود نوشتم و دفترم از خون دل پر و غمزده شد.
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی در غربت چه برسر من آمده، خواجو چه کنم وقتی که دور آن ستارهها من را از وطنم دور کردهاند.
هوش مصنوعی: من برای پیدا کردن حقیقت و معنا در این دنیا سفر میکنم و به دنبال میگردم تا ببینم چه کسی در نهایت بر من خواهد گریست و مثل اینکه کسی باشد که کفنم را بدوزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم
تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم
تا شکمشان ندرم، تا سرشان برنکنم
تا به خونشان نشود معصفری پیرهنم
ای خداوند یکی شاعر ساده سخنم
بمزاح است گشاده همه ساله دهنم
با ندیمان تو عشرت زنم و ربح کنم
نه ندیمان تو . . . لند و بدیشان شکنم
بلکه خود را بندیمان تو می برفکنم
[...]
یارب از عشق چه سرمستم و بیخویشتنم
دست گیریدم تا دست به زلفش نزنم
گر به میدان رود آن بت مگذارید دمی
بو که هشیار شوم برگ نثاری بکنم
نگذارم که جهانی به جمالش نگرند
[...]
دوستکامی که در آفاق چنان نیست منم
زانکه پرورده مخدوم زمانه حسنم
بلبل نعمت فضلم چو علی وچه عجب
که شکفته است گل خلق نبی در چمنم
این کم از شعر عمادیست اگر با شش ماه
[...]
چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم
بی خبر عمر به سر میبرم و دم نزنم
نا پدیدار شود در بر من هر دو جهان
گر پدیدار شود یک سر مو زانچه منم
مشکل این است که از خویشتنم نیست خبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.