گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

اگر باور کنی ورنه چنین بود

به خواب اندر سروشم همنشین بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

امید من چو چشم دوربین بود

نشاط من چو رهوارم به زین بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین

 

گمان من به مهر تو نه این بود

گمانت آسمان بردم زمین بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۸ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

مگر بخت مرا نیکی درین بود

که امشب مهر تو پیوسته کین بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

وزان پس روز تا شب همچنین بود

دلش گفتی که با جانش به کین بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

بدین رامش نه خود مرو گزین بود

کجا یکسر خراسان همچنین بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۴) حکایت امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه بامور

 

جوانمردا بدان کز درد دین بود

که با موری چنان شیری چنین بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۵) حکایت یعقوب و یوسف علیهما السلام

 

کنون عذر من مشتاق این بود

که نامه نافرستادن چنین بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان

 

بگرگان پادشاهی پیش بین بود

که نیکو طبع بود و پاک دین بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۷) حکایت پادشاه و انگشتری

 

جهان را پادشاهی پاک‌دین بود

که مُلک عالَمش زیرِ نگین بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

چو شیر مرگ را بر وی کمین بود

تماشا کردن کودک چنین بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۰) حکایت سفیان ثوری رحمه الله

 

چو قول او چنان وقتی چنین بود

چنین شد پُشت من چون روی این بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

بعدل و داد امیری پاک دین بود

که حد او فلک را در زمین بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۱) حکایت افلاطون و اسکندر

 

اگرچه افضل روی زمین بود

خور و پوشش دو پانصد سال این بود

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش سوم » بخش ۴ - فی فضیلت امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه

 

زهی صدری که تا بنیاد دین بود

دلش اسرار دان و راه بین بود

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

 

چو او را دیدهء جبریل بین بود

بهشتش لاجرم اندر زمین بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷ - در فضیلت امیرالمؤمنین حسن علیه السلام

 

دل پر نور او دریای دین بود

دو موی او دو شست عنبرین بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۸ - خطاب با حقیقت جان در معنی زاری كردن گلرخ

 

دلش را شعلههای آتشین بود

چو مومی شد دلش گر آهنین بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

به خوبی باغ چون خلد برین بود

دران خلد برین گل حور عین بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۴ - رفتن خسرو و گل بباغ

 

سرایی چون نگارستان چین بود

سرای گل ز بهر خلوت این بود

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴