جهان افروز رامین گفت ازین پس
نپنداری که از من برخورد کس
نورزم مهر تا خواری نبینم
ز غم، روشن جهان تاری نبینم
چه باید روز شادی گرم خودرن
تن آزاد خود را بنده کردن
بسا روزا که من دیدم تن خویش
ز بس خواری به کام دشمن خویش
اگر خواری همی آید به رویم
سزد گر نیز مهر تو نجویم
بجز دوزخ نشاید هیچ جایم
اگر نیز آزموده آزمایم
منم آزاد و هرگز هیچ آزاد
چو بنده برنگیرد جور و بیداد
نباشد هیچ فرزانه ستمگر
نباشد هیچ آزاده ستمبر
گر از روی تو تابانست خورشید
من از خورشید تو ببریدم اومید
و گر نایاب گردد در جهان سنگ
بود یک من به گوهر شصت همسنگ
بخرّم صد منی بر دل نهم من
مگر زین ننگ و رسوایی رهم من
اگر در زیر وصلت هست صد گنج
نیرزد جستنش با این همه رنج
دل از تن برکنم گر دل دگر بار
کشد مهر تو یا مهر دگر یار
اگر زین دل جدا مانم مرا به
که هر کس را مهی خواهد مرا نه
مگر بخت مرا نیکی درین بود
که امشب مهر تو پیوسته کین بود
بسا کارا که آغازش بود سخت
سرانجامش به نیکی آورد بخت
کند گهگاه ایزد کارها راست
چنان کزوی نداند هیچ کس خواست
کنون کار مرا امشب چنان کرد
که از خوبی به کام دوستان کرد
برستم زان همه گفتار و پوزش
وزان غم خوردن و تیمار و سوزش
تو گویی بنده بودم شاه گشتم
زمین بودم سپهر و ماه گشتم
چنان بی رنج و بی غم گشت جانم
که گویی من کنون نی زین جهانم
من از مستی جنان هشیار گشته
ز خواب ابلهی بیدار گشته
نبینا بختم اکنون گشت بینا
چو نادان جانم اکنون گشت دانا
چو پای ازبند خواری رسته کردم
نیابد هیچ گور امروز گردم
نگر تا تو نپنداری که دیگر
مرا بینی چو دیدی خوار و غمخور
هر آن کاو طمع بگسست از جهان پاک
نیاید هرگز او را از جهان باک
به بی رنجی گذارد زندگانی
نجوید سود از نیم زیانی
تو نیز ار بخردی و هوشیاری
چو من باشی و غم در دل نداری
خردورزی و خرسندی نمایی
که خرسندیست بهتر پادشایی
اگر صد سال تخم مهرکاری
ازو در دست جز بادی نداری
کسی از عشق ورزیدن نیاسود
به غیر از راه دشواری نپیمود
نبرد این ره به سر اندر جهان کس
اگر تو عاقلی پند منت بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عشق و آزادی است. شاعر میگوید که هرگز نمیخواهد دیگران او را حقیر ببینند و از مهر کسی تا زمانی که درد و غمی در زندگیاش وجود دارد، دور نمیشود. او از رنجها و سختیهایی که تجربه کرده، صحبت میکند و بر این باور است که هیچ کس نمیتواند او را از آزادیاش محروم کند. شاعر اعتقاد دارد که حتی در سختیها، عشق بر تمام گنجها میارزد و خواستهاش این است که از خواری و ننگ دور بماند. او به قدرت عشق و زندگی بدون غم اشاره میکند و تأکید دارد که برای رسیدن به خوشبختی، باید مهر واقعی را جستجو کرد. در نهایت، شاعر بیان میکند که زندگی شیرینتر از سلطنت است و برای رسیدن به آن، باید با عشق و دوستی پیش رفت.
هوش مصنوعی: رامین به جهان افروز میگوید که از این به بعد، هرگز تصور نکن که کسی به من دسترسی پیدا کند یا با من برخورد کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مهر تو در دل من باشد و غم به من روی نیاورد، جهان برایم روشن و زیباست و هیچ تاریکی را نمیبیند.
هوش مصنوعی: در روز شادی و جشن، چرا باید خود را در قید و بند قرار دهیم و آزادیامان را محدود کنیم؟
هوش مصنوعی: بسیاری از روزهایی را تجربه کردهام که به خاطر ذلتی که احساس میکردم، مانند طعمهای به دست دشمنانم بودم.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی من سختی و ذلت بیفتد، اشکالی ندارد؛ چرا که عشق تو را جستجو میکنم.
هوش مصنوعی: غیر از دوزخ هیچ جایی برای من مناسب نیست و اگر هم بخواهم دیگر جاها را امتحان کنم، نتیجهای جز عذاب نخواهم گرفت.
هوش مصنوعی: من آزاد هستم و هیچ کس به اندازه یک بنده تحت ظلم و ستم قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: هیچ فرد با هراندازه از دانایی وجود ندارد که ظالم باشد و هیچ انسان آزادهای نیز وجود ندارد که به ستم کردن بپردازد.
هوش مصنوعی: اگر چهره تو مانند خورشید میدرخشد، من از درخشش تو بهرهمند شدم و امیدم به توست.
هوش مصنوعی: اگر در دنیا سنگی کمیاب شود، آن وقت یک سنگ به اندازه شصت گوهر ارزش خواهد داشت.
هوش مصنوعی: من حاضر به خریدن بار سنگینی هستم تا خود را از این ننگ و رسوایی رها کنم.
هوش مصنوعی: اگر در کنار عشق و وصل تو هستم، حتی اگر صد گنج هم در دستانم باشد، باز هم ارزش ندارد که برای به دست آوردن آن زحمت بکشم.
هوش مصنوعی: اگر دل از بدنم جدا شود، باز هم اگر دل دیگری عاشق تو یا عشق دیگری شود، چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: اگر از این دل جدا شوم، بهتر است که هیچکس آرزوی من را نکند.
هوش مصنوعی: شاید قسمت من این بود که امشب محبت تو با کینه و دشمنی همراه شده است.
هوش مصنوعی: بسیاری از کارها هستند که شروعشان دشوار به نظر میرسد، اما در نهایت با کمک شانس و سرنوشت به نتایج خوبی میرسند.
هوش مصنوعی: گاه و بیگاه، خداوند کارهایی را انجام میدهد که هیچکس از آنها خبر ندارد و هیچکس نمیداند که او چه میخواهد.
هوش مصنوعی: امشب کار من به گونهای شده که خوبیام به لذت دوستان تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: من از تمام آن صحبتها و عذرخواهیها و از غم خوردن و زجر و درد رهایی یافتهام.
هوش مصنوعی: گویی من بندهای بودم که ناگهان در مقام شاه قرار گرفتم؛ من از زمین فراتر رفتم و به آسمان و ماه رسیدم.
هوش مصنوعی: جانم به گونهای آرام و بیدرد و غم شده که انگار دیگر در این دنیا زندگی نمیکنم.
هوش مصنوعی: من از عشق و شیدایی به حالتی هشیار و بیدار درآمدهام، در حالی که قبل از این در خواب و جهالت بودم.
هوش مصنوعی: اکنون که من کور بودم، حالا بینا شدم و مانند فرد نادان، جانم حالا دانا شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که از بند ذلت و خاری آزاد شدم، امروز هیچ چیز نمیتواند مانع من شود.
هوش مصنوعی: مواظب باش که فکر نکنی دیگر مرا خواهی دید، زمانی که مرا در حالتی بزدل و غمگین ببینی.
هوش مصنوعی: هر کس که از خواستهها و آرزوهای دنیوی دل کند، هرگز نگرانی از دنیا نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: زندگی را بدون زحمت و دغدغه سپری نمیکند و از یک ضرر کوچک هم سودی نمیجوید.
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند من خردمند و باهوش باشی و در دلات هیچ غمی نداشته باشی،
هوش مصنوعی: عاقلانه رفتار کن و خوشحال باش، چون خوشحالی از حکومت و مقام بهتر است.
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم تخم محبت را در دست داشته باشی، اما جز احساس بیفایدهای در دلت چیزی نداشته باشی، فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: هیچ کس در عشق به راحتی استراحت نکرده است و تنها کسانی که راههای سخت را طی نکردهاند، از عشق خشنود نبودهاند.
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر با کسی درگیر شدی، به او یادآوری کن که اگر عاقل هستی، بهتر است راجع به رفتار خود فکر کنی و از آن عبرت بگیری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.