گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

وزیشان آمد این اجرام روشن

به سان گل میان سبز گلشن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

نشسته ویس بر بالای گلشن

ز روی ویس گلشن گشته روشن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

چو ویس آمد به زیر از بام گلشن

به چشمش تیره شد خورشید روشن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

توی چشم مرا خورشید روشن

مرا دیدار تو باید نه داشن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

شب تیره درخشان گشت و روشن

مه دی گشت چون هنگام گلشن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

هر آن روزی که بنشستی به گلشن

به گلشن در، نگشتی ماه روشن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

مرو را گفت چشمت باد روشن

که رامین با گلست اکنون به گلشن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۸ - رسیدن رامین به مرو نزد ویس

 

نبینی شب شده چون روز روشن

جهان خرم شده چون وقت گلشن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

طوافی زد در آن فیروزه گلشن

میان گلشن آبی دید روشن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانه‌سرایی ده دختر

 

همیلا گفت آبی بود روشن

روان گشته میانِ سبز گلشن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

برون آمد ز گرد آن صبح روشن

پدید آمد از آن گل‌خانه گلشن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۷ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

به قدر گنبد پیروزه گلشن

به نور چشمهٔ خورشید روشن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین

 

درید ابر سیاه از سبز گلشن

بر آمد ماهتابی سخت روشن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۹ - پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو

 

زمانی طوف می‌زد گِردِ گلشن

زمانی شمع را می‌کرد روشن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۲ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین

 

زهی چشمم به دیدار تو روشن

سر کویت مرا خوشتر ز گلشن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۰ - حکمت و اندرز سرایی حکیم نظامی

 

ز سر تا پای این دیرینه گلشن

کنم گر گوش داری بر تو روشن

نظامی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

چو صبح تیز بی خورشید روشن

دمی دم می نزد بی گل بگلشن

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

نه سیمت ماند و نه باغ و گلشن

نه تن ماند نه دل نه چشم روشن

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

چو شد از شمع این پیروزه گلشن

جهان را چون چراغی چشم روشن

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴