خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - فی مدح الصاحب السعید رکن الدین عمید الملک طاب ثراه
بوقت خنده ز لعل تو جان فرو ریزد
بگاه جلوه ز سروت روان فرو ریزد
چو جعد شانه کنی صد هزار دل بینی
کزان دو سلسله دلستان فرو ریزد
وگر گره ز شکنج نقوله بگشائی
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - فی مدح الصاحب الاعظم تاج الحق و الدین العراقی فی الاستیهاب نقداً
اَیا غبار درت سرمه اولیالابصار
اسیر قید عبودیتت دل احرار
حریم حضرت تو قبلهٔ زمین و زمان
جناب درگه تو قبله صغار و کبار
شرار آتش قهر تو محرقالارواح
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - فی مدح الصاحب السعید شمس الحق و الدین محمود صاین طاب ثراه
اگرچه بیخبر افتادهام ز یار و دیار
دلم مقیم دیارست و جان ملازم یار
چه غم ز بُعد مسافت چو قرب جانی هست؟
نظر به یار بوَد نی به قُرب و بُعد دیار
اگر نگار نگیرد شگستگان را دست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - فی الموعظه
نوشته اند مقیمان قبه ی زنگار
بلاژورد برین نه کتابه زرکار
که ای نمونه ی نقش نگارخانه ی کن
مکن صحیفه دل را سواد نقش و نگار
توئی یگانه شش منظر و سه روح و دو کون
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - فی مدح الصاحب السعید رکن الدین عبدالملک طاب ثاره
زهی عذار تو دارالقرار مردم چشم
درون چشم تو جای قرار مردم چشم
سواد خال تو هندوچه ی حدیقه ی جان
بیاض روی تو باغ بهار مردم چشم
هلال ابروی تو طاق منظر دیده
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - و له ایضاً
سحر چو مشعله دار سپهر آینه فام
چراغ صبح برافروزد از دریچه ی بام
ز روی مهر بشوید جهان سفله نواز
ز چهره شب زنگی نهاد گرد ظلام
بعزم مملکت نیمروز لشگر روم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - فی مدح السلطان الاعظم الشیخ ابو اسحق ابراهیم طاب مثواه و یصف القلعه
ز گردش فلک تیز گرد آینه فام
چو راه یافت بدین قلعه اختلال تمام
بر آمد اختر دولت ز مطلع مقصود
گرفت کار ممالک دگر قرار و نظام
طلوع کرد ز مشرق مه سپهر جلال
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - فی مدح الصاحب الاعظم جلال الدین شاه الخوافی
فکند سبزه ز هر سو هزار زیلوچه
کشید بر لب هر جویبار زیلوچه
ز غیب فرش طرب را رسید سر سبزی
که سبزه می فکند سبزکار زیلوچه
درون منظره ی چار طاق لاله فکند
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - مخمس فی مدح ملک الاعظم خسرو السواحل نظام الدولة و الدین کیقباد الهرموزی طاب ثراه
بر آمد آن مه خورشید منظر از درگاه
گشوده بند بغلطاق و کژ نهاده کلاه
بمژده گفت که امروز بر کرانه ی راه
مرا مبشر اقبال بامداد پگاه
نوید عاطفت آورد از آستانه شاه
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲ - فی مرثیة السلطان السعید الشهید ارپه خان و مدح الامیر جلال الدولة و الدین مهدی
ز دست این فلک گوژ پشت سفله پرست
کدام سر که نرفتست عاقبت از دست
اگر نهی ز شرف بر سر کواکب پای
بزیر پای حوادث کند سپهرت پست
سکندر ار چه بمردانگی جهان بگشود
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۵ - وله
شبی ز درد شکم بیخبر بیفتادم
چنانک جامه ی جان چاک می زدم ز الم
چو آفتاب بر آمد شدم بنزد طبیب
که بهر ریش درونم بیان کند مرهم
طبیب گفت که خود را بهر طریق که هست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۵ - ایضاً
دمی بصحبت پیری رسیده بودم دوش
که بود منشی دیوان چرخ را استاد
ز حال بنده بپرسید و گفت نشنیدم
قصیده ئی که بتجدیدت اتفاق افتاد
دعاش کردم و گفتم که گفته ام دو سه بیت
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۷ - وله
ستوده مفخر آفاق صدر دین یحیی
که افتخار زمینست و اختیار ز من
اگر چنانکه زر بنده باز پس ندهد
...
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
طمع مدار که دوری گزینم از رخ خوب
که نیست شرط محبت جدائی از محبوب
چو هست در ره مقصود قرب روحانی
چه احتیاج بارسال قاصد و مکتوب
چو اتصال حقیقی بود میان دو دوست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
سحر بگوش صبوحی کشان باده پرست
خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل هست
مرا اگر نبود کام جان و عمر دراز
چه باک چون لب جانبخش و زلف جانان هست
اگر روم بدود اشک و دامنم گیرد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷
شعاع چشمه ی مهر از فروغ رخسارست
شراب نوشگوار از لب شکر بارست
کمند عنبری از چین زلف دلبندست
فروغ مشتری از عکس روی دلدارست
نوای نغمه مرغ از سرود رود زنست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۷
چو طلعت تو مرا منتهای مقصودست
بیا که عمر من این پنجروز معدودست
مقیم کوی تو گشتم که آستان ایاز
بنزد اهل حقیقت مقام محمودست
دلم ز مهر رخت می کشد بزلف سیاه
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
فروغ عارض او یا سپیده سحرست
که رشک طلعت خورشید و طیره ی قمرست
لطیفه ایست جمالش که از لطافت و حسن
ز هر چه عقل تصور کند لطیف ترست
برون ز نرگس پر خواب و روی چون خور دوست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۲
ترا که طره ی مشکین و خط نگاریست
چه غم ز چهره ی زرد و سرشک گلناریست
فغان ز مردم چشمت که خون جانم ریخت
چه مردمیست که در عین مردم آزاریست
از آن دو چشم توانای ناتوان عجبست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۸
کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست
کدام صید که در آرزوی بند تو نیست
نه من به بند کمند تو پای بندم و بس
کسی بشهر نیامد که شهر بند تو نیست
ترا بقید چه حاجت که صید وحشی را
[...]