سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵ - اندر عذر انبساط گوید
آینهٔ روشنی به دست خرد
کس در آن روی دم نیارد زد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۶ - در چشم نگاه داشتن گوید قالَ النّبی علیهالسّلام: النّظر سهم منِ سهامِ الشیطان
آنچه بر تن قبول بر جان رد
وانچه بر پای نیک بر سر بد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۱ - حکایت
رفت ناگه برو و زخمی زد
مرد غمّاز گشت کارش بد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۳ - حکایت
هرچه ماند از تو آن به نیک و به بد
بخشش مرگ دان نه بخشش خود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۸ - حکایت روحاللّٰه علیهالسّلام و ترک دنیا و مکالمهٔ او با ابلیس
تا ترا روزگار چون گوید
لقمه در معدهات برآشوبد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۹ - فی ذمِ حبّ الدّنیا و منع شرب الخمر
حبهای نزد تست کوه اُحد
سیم باید که باشدت لابد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۹ - فی ذمِ حبّ الدّنیا و منع شرب الخمر
ور نباشد خدا و دین باشد
دیو دنیی چنینت فرماید
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۷ - اندر صفت نقص دنیا
تا به اینجاش کس جگر نخورد
تا بدانجای حسرتی نبود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۹ - حکایت
مرد نادان چو دید حالت بد
گفت یارب چه حالتست این خود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۶۰ - حکایت
گفت دین هست نیک و دنیا رد
نیک ازو خواهم و ز تو بد بد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲ - فی طول العمر والحسرة مع ذلک
گفت آوخ که بر من این ده صد
بود بر من ز روزکی ده بد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۵ - فصل فیالحکمة ذکرالحکمة احکم فانّها بین الکائنات حکم مثل الاحباب والاعداء کمثل الدواء والداء در دوستی و دشمنی
باز وقت وفا ز نیک و ز بد
نه خرد گردد و نه مهر خرد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۶ - حکایت در محبّت و دوستی خالص
با بد و نیک وقت داد و ستد
نکند هیچ نیک هرگز بد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۹ - فی ترک المخالطة معالاوباش
چون تو تنها بوی ز نیک و ز بد
کم ز تیزی بود نیاری زد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۹ - فی ترک المخالطة معالاوباش
گر شود والعیاذ باللّٰه بد
تا چه بینی ازو به جان و خرد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۴ - التمثّل فی صفةالانسان
کاین دو روزه حیات نزد خرد
چه خوشو ناخوشو چه نیک و چه بد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۶ - التّمثیل فی صلابة طریق الاسلام
قوت خودبینی از کفایت خود
اعتقادت بدست و دینت بد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۴۸ - فیالادب و شرفالنّفس
با خردمند ساز داد و ستد
که قویتر شود خرد ز خرد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۵۹ - در طلب کردن از در دلها
اندرین رَسته بهر رَستن خود
آن فروش ای پسر که کس نخرد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۶۱ - اندر بیان حال صوفی و ستایش صوفیان فرماید علامة اصحاب التصوّف ان لایسأل ولا ینهر ولا یدّخر
دوم آنک ار کسی ازو خواهد
ماحضر بدهدش که میشاید