گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶

 

ای که دایم کدیور قلمم

تخم مهرت به مزرع دل کاشت

در حضور تو خامه ام شرحی

غم دل را درین صحیفه نگاشت

پختم از بهر خویش ماحضری

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - ماده تاریخ جلوس محمد علی شاه

 

تا محمد علی شه قاجار

صاحب تاج گشت و غاصب تخت

سیل کین کند از عمارت داد

پایه استوار و ریشه سخت

نه سرا ماند در جهان نه وثاق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۱

 

شیخ عبدالغفور تبریزی

نه مسلمان نه قوم زردشت است

هستش انگشتری بسوی قفا

که در آن حلقه هر دم انگشت است

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۳

 

بسکه از بخت خویش مایوسم

جاودان اندرین سرای سپنج

روز تا شب بسان نرادان

با غم دل همی زنم شش و پنج

استخوانیست پیکرم بی گوشت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶

 

تا که سردار اسعد اندر ری

زد علم چون بر آسمان مریخ

نعره توپ و بانگ صاعقه زد

بر رخ ظلم سیلی توبیخ

دهن جور دوخت با مسمار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۱ - ماده تاریخ عزل عین الدوله

 

چونکه براخیه خر میر آخور

عشوه هایش همه دروغی شد

ماست را کیسه کرد و کلک قضا

بهر تاریخ گفت «دوغی شد»

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۱ - در رحلت مظفرالدین شاه

 

تو مپندار شه مظفر مرد

شاه با عدل و داد کی میرد

عالمی را گرفته بود به عدل

رفت تا عالم دیگر گیرد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۵

 

مهترابا یگانه منشی تو

گرچه ایراد من خلاف بود

لیک از من بگو که در بروات

ای دو سر قاف این چه قاف بود

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۶ - در نعت حضرت رسالت

 

آن درختی که چون ز خاک برست

سایه بر هفتم آسمان گسترد

آشکار است از شکوفه آن

که بر زندگی ببار آورد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۸

 

گیرم که زبان به ناله نگشایم

آه دل من بر آسمان آید

در محضر عدل حق سکوت من

بر سر ضمیر ترجمان آید

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۹

 

عضدالدوله را ز بنده بگوی

که نخواهم دلت غمی باشد

کوهت ارسفته شد به دیلم سخت

خاطرت جفت خرمی باشد

زانکه بر اتفاق اهل سیر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۴

 

خسروا ای که ز ابر احسانت

گشته سیراب کشت آز و نیاز

آفتاب از رخ تو جسته فروغ

آسمان بر در تو برده نماز

آب از جوی رفته را «ارجوا»

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۷

 

از حکایت سال سیصد و نه

این حدیثم کجا شود فرمش

که چو حلاج را بدار زدند

نه رخش زرد شد نه چهره ترش

چون برآمد فراز دار بقا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱

 

گفت با جفت خویش شیخ حسن

کای پری پیکر لطیف اندام

تا که در مستراح عبدعظیم

بودم ابریق دار خاصه و عام

اندران مرتع خصیب مرا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۲

 

آل عباس را به «قلب صد و سی و دو» رسید

دولت از کوشش ابومسلم

پانصد و بیست و چار سال شدند

ملک را خواجه خلق را منعم

پس قضای الهی آمد پیش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳

 

من که بی تاج و تخت و گنج و سپاه

در اقالیم سبعه سلطانم

بی قیاس مقام و منصب و مال

بنده مصطفی قلی خانم

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۴

 

ارشدالدوله ای که پیش لبت

با زبان فصیح خاموشم

روز جمعه فرامشم نکنی

ای که هرگز نه ای فراموشم

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۷

 

دوش گفتم بدوستی که بود

حفظ این آب و خاک بر همه دین

راز حب الوطن من الایمان

هست دستور سید ثقلین

وز برای رواج این بازار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - ماده تاریخ

 

چون محمدعلی ز دار فنا

کرد در بارگاه هستی رو

آمد از مشرق وجود فراز

رفت در مغرب هبوط فرو

قطره پیوسته شد به بحر وجود

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۹ - تاجگذاری پادشاه ۱۳۳۲

 

آفتابی است تاج شاهنشاه

سایه گستر به فرق ظل آله

آفتابی فراز سایه حق

سایه ای ز آفتاب هشته کلاه

آفتابی که زهره و مه و مهر

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
sunny dark_mode