گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - قصیده وطنی در ۱۳۱۹

 

تا کی ای شاعر سخن پرداز

می کنی وصف دلبران طراز

دفتری پر کنی ز موهومات

که منم شاعر سخن پرداز

ذم ممدوح گه کنی ز غرض

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - در نکوهش حسودان

 

خرد پیر گفته بود که من

نکنم در سیاق شعر سخن

زانکه همسنگ سنگ خاره شود

گر برآید چو سنگ در عدن

سنگ خارا اگر شدی کمیاب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۴

 

ای خزیده درین سرای کهن

وی دمیده چو گل درون چمن

نکته ای گویمت که گر شنوی

شادمانی بجان و زنده بتن

آدمی را چو هفت مهر بدل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷ - خطاب به انباز خویش خانم اقدس

 

در دلم جز هوای اقدس نیست

و اندران باغ جای هر خس نیست

غیر را ره در این سرا نبود

خانه از او است از دگر کس نیست

قله قاف جای سیمرغ است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

وزرا پاسبان پادشهند

وزرا خسروان بی کلهند

وزرا در سپهر دولت و ملک

تیر و کیوان و آفتاب و مهند

صدر دیوان ستون ایوانند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

ولیلة طال سهادی بها

فزارنی ابلیس عندالرقاد

فقال لی هل لک فی شمعة

کیسة تطرد عنک السهاد

قلت نعم قال و فی قحبة

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

بت و ابلیس اتی، بحیلة منتدبة

فقال ما قولک فی، حشیشة منتخبة

فقلت لا قال و لا، خمرة کرم مذهبة

فقلت لا قال و لا، اغید بالبدر اشتبه

فقلت لا قال و لا، ملیحة مطیعة

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵ - نکوهش القاب بی مورد

 

آفرین باد بر سروش الملک

که از او عاطل است هوش الملک

گر بدینسان حساب پردازد

سوی گردون رود خروش الملک

نه بتنها منم درین خلوت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳ - ماده تاریخ کتاب گوهر خاوری تألیف پرنس ارفع الدوله

 

گوهر خاوری است این دیوان

که بود رشک گوهر عمان

نامه ای در ضیا چو مهر منیر

چامه ای در صفا چوآب روان

اثر کلک دانش است که یافت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵ - تاریخ وفات میرزا حسینعلیخان فرزند نظام السلطنه

 

سخت باشد خزان سرو و سمن

خاصه در چشم بلبلان چمن

ای دریغا که شام تیره ما

بغم و غصه بود آبستن

نوجوان میرزا حسین خان آنک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - در اندرز احزاب سیاسی باتحاد و ترک اختلاف

 

دست شوی ای طبیب ازین بیمار

محتضر را به حال خود بگذار

منشین در کنار بیماری

که سلامت ازو گرفته کنار

سود ندهد دوا و معجونت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸

 

ای بتاراج عقل و دین چالاک

وی بتعذیب جان و دل بی باک

مایه جور و فتنه و بیداد

آفت عقل و دانش و ادراک

جگر نیستی ز هجرت خون

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در اصفهان به اشارت قهرمان میرزای صارم الدوله که من‌بعد به سردار اعظم ملقب شده در هجو شیخ معروف به خن و خون گوید

 

گر به امر خدایگان جلال

به زبان آمده است خامه لال

نه عجب کز دم مسیحائی

جان در آید بآهنین تمثال

ای جناب اجل افخم راد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶

 

ای که دایم کدیور قلمم

تخم مهرت به مزرع دل کاشت

در حضور تو خامه ام شرحی

غم دل را درین صحیفه نگاشت

پختم از بهر خویش ماحضری

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - ماده تاریخ جلوس محمد علی شاه

 

تا محمد علی شه قاجار

صاحب تاج گشت و غاصب تخت

سیل کین کند از عمارت داد

پایه استوار و ریشه سخت

نه سرا ماند در جهان نه وثاق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۱

 

شیخ عبدالغفور تبریزی

نه مسلمان نه قوم زردشت است

هستش انگشتری بسوی قفا

که در آن حلقه هر دم انگشت است

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۳

 

بسکه از بخت خویش مایوسم

جاودان اندرین سرای سپنج

روز تا شب بسان نرادان

با غم دل همی زنم شش و پنج

استخوانیست پیکرم بی گوشت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶

 

تا که سردار اسعد اندر ری

زد علم چون بر آسمان مریخ

نعره توپ و بانگ صاعقه زد

بر رخ ظلم سیلی توبیخ

دهن جور دوخت با مسمار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۱ - ماده تاریخ عزل عین الدوله

 

چونکه براخیه خر میر آخور

عشوه هایش همه دروغی شد

ماست را کیسه کرد و کلک قضا

بهر تاریخ گفت «دوغی شد»

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۱ - در رحلت مظفرالدین شاه

 

تو مپندار شه مظفر مرد

شاه با عدل و داد کی میرد

عالمی را گرفته بود به عدل

رفت تا عالم دیگر گیرد

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode