لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
ادیب الممالک

سخت باشد خزان سرو و سمن

خاصه در چشم بلبلان چمن

ای دریغا که شام تیره ما

بغم و غصه بود آبستن

نوجوان میرزا حسین خان آنک

داشت خوی بدیع و خلق حسن

تنش آراسته بفضل و کمال

مغزش انباشته بدانش و فن

پدر پیر را ز داغش خاست

از جگر دود و از سرا شیون

در فراقش نظام سلطنه گشت

جفت انده اسیر بیت حزن

عیش را برگسست رشته انس

صبر را بر درید پیراهن

آنکه چشم وطن برویش بود

همچو چشم منیژه بر بیژن

وطن از ماتمش فشاند خون

بر رخ از دیده چون عقیق یمن

زین سبب گشت سال تاریخش

باز بروی گریست چشم وطن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

هست بر خواجه پیچیده رفتن

راست چون بر درخت پیچد سن

این عجبتر که: می نداند او

شعر از شعر و خنب را از خن

فرخی سیستانی

آمد آن نو بهار توبه‌شکن

بازگشتی بکرد توبهٔ من

دوش تا یار عرضه کرد همی

بر من آن عارض چو تازه سمن

گفت وقت گل است باده بخواه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
مسعود سعد سلمان

زرد کردی رخم به انده و غم

لعل کردی دهان تنبول تن

در دندانت تا عقیق شدست

لعل گشته ست جزع دیده من

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

آمد آن تیر ماه سرد سخن

گرم در گفتگوی شد با من

زیر او در سؤال با من تیز

بم من در جواب او الکن

نه مرا با تکاب او پایاب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
سنایی

هر که چون کاغذ و قلم باشد

دو زبان و دو روی گاه سخن

همچو کاغذ سیاه کن رویش

چون قلم گردنش به تیغ بزن

مشاهدهٔ بیش از ۱۴۳ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه