گنجور

 
ادیب الممالک

سخت باشد خزان سرو و سمن

خاصه در چشم بلبلان چمن

ای دریغا که شام تیره ما

بغم و غصه بود آبستن

نوجوان میرزا حسین خان آنک

داشت خوی بدیع و خلق حسن

تنش آراسته بفضل و کمال

مغزش انباشته بدانش و فن

پدر پیر را ز داغش خاست

از جگر دود و از سرا شیون

در فراقش نظام سلطنه گشت

جفت انده اسیر بیت حزن

عیش را برگسست رشته انس

صبر را بر درید پیراهن

آنکه چشم وطن برویش بود

همچو چشم منیژه بر بیژن

وطن از ماتمش فشاند خون

بر رخ از دیده چون عقیق یمن

زین سبب گشت سال تاریخش

باز بروی گریست چشم وطن

 
 
 
گلها برای اندروید
حنظلهٔ بادغیسی

کی سپزگی کشیدمی ز رقیب

گر بُدی یار، مهربان با من

رودکی

هست بر خواجه پیخته رفتن

راست چون بر درخت پیچد سن

این عجبتر که: می نداند او

شِعر از شَعر و خنب را از خن

فرخی سیستانی

آمد آن نو بهار توبه‌شکن

بازگشتی بکرد توبهٔ من

دوش تا یار عرضه کرد همی

بر من آن عارض چو تازه سمن

گفت وقت گل است باده بخواه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
مسعود سعد سلمان

شب آخر شد از جهان شب من

که نگرددش روز پیرامن

بست صورت مرا چو در پوشید

شب تیره سیاه پیراهن

که بر اطراف چرخ زنگاری

[...]

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

آمد آن تیر ماه سرد سخن

گرم در گفتگوی شد با من

زیر او در سؤال با من تیز

بم من در جواب او الکن

نه مرا با تکاب او پایاب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه