فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - گفتار اَندر آفرینشِ مَردُم
نه گَشتِ زَمانه بِفَرسایَدَش
نه آن رَنج وُ تیمار بِگزایَدَش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱
همی گنج بیرنج بگزایدش
چراگاه مازندران بایدش
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲
همی در دل اندیشه بفزایدش
همی تاج و تخت آرزو آیدش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر
بلاغت چو با خط گرد آیدش
براندیشه معنی بیفزایدش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۱ - سخن پرسیدن موبد از کسری
گر افزون ازان دوست بستایدش
بلندی و کژی بیفزایدش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۲ - وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری
روا باشد ار چند بستایدش
هم اندر ستایش بیفزایدش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸ - در صفت جان و تن گوید
کند در نهان هرچه رأی آیدش
رسد بی زمان هرکجا شایدش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳ - تزویج دختر شاه زابل با جمشید
به مردان همی دل نیاسایدش
بجز با زنان هیچ خوش نایدش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۲ - شگفتی جزیره ای که مردم سربینی بریده داشت
همان هفته بُرّد که جان آیدش
بسنبد به گوهر بیارایدش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲ - گفتار در آفرینش مردم
نه گشت زمانه بفرسایدش
نه این رنج و تیمار بگزایدش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۲ - سئوال سوم فرامرز از برهمن
که هرچش دهی بیشتر بایدش
دمی سیری از خواسته نایدش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۴ - رفتن فرامرز به خاور زمین و کشتن مرغ را
ز روی زمین تیز بربایدش
به چنگال کوهی چو کاه آیدش
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۸۷ - نامه ی فریدون به کوش و خواندن وی برای رزم مهراج و دارای چین
همی گرز کوش آرزو آیدش
همی خشت زهر آبگون بایدش
ایرانشان » بهمننامه » آغاز داستان » بخش ۱۳ - آگاهی یافتن لؤلؤ از آمدن شاه بهمن از شکار و پذیره شدن لؤلؤ شاه را
هم اندر زمان کُشتن آرایدش
چو آزرده شد زود بگزایدش
ایرانشان » بهمننامه » رفتن شاه بهمن به کشمیر به طلب دختران و خواهران فرامرز » بخش ۱۲ - گرفتار شدن دختران رستم و بند فرمودن شاه بهمن
ازینسان به گیتی درنگ آیدش
که آرامگه گور تنک آیدش
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۵۸ - نشاط کردن اسکندر با کنیزک چینی
اگر راه ظلمات میبایدش
سر زلف من راه بنمایدش
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۷ - داستان هارونالرشید با مویتراش
منصب دامادی من بایدش
ترک ادب بین که چه فرمایدش