گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۱ - کبودی زدن قزوینی بر شانه‌گاه صورت شیر و پشیمان شدن او به سبب زخم سوزن

 

این حکایت بشنو از صاحب بیان

در طریق و عادت قزوینیان

بر تن و دست و کتفها بی‌گزند

از سر سوزن کبودیها زنند

سوی دلاکی بشد قزوینیی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۲ - رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار

 

شیر و گرگ و روبهی بهر شکار

رفته بودند از طلب در کوهسار

تا به پشت همدگر بر صیدها

سخت بر بندند بار قیدها

هر سه با هم اندر آن صحرای ژرف

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۳ - امتحان کردن شیر گرگ را و گفتن کی پیش آی ای گرگ بخش کن صیدها را میان ما

 

گفت شیر ای گرگ این را بخش کن

معدلت را نو کن ای گرگ کهن

نایب من باش در قسمت‌گری

تا پدید آید که تو چه گوهری

گفت ای شه گاو وحشی بخش تست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۴ - قصه آنکس کی در یاری بکوفت از درون گفت کیست آن گفت منم گفت چون تو توی در نمی‌گشایم هیچ کس را از یاران نمی‌شناسم کی او من باشد برو

 

آن یکی آمد در یاری بزد

گفت یارش کیستی ای معتمد

گفت من، گفتش برو هنگام نیست

بر چنین خوانی مقام خام نیست

خام را جز آتش هجر و فراق

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۵ - ادب کردن شیر گرگ را کی در قسمت بی‌ادبی کرده بود

 

گرگ را بر کند سر، آن سرفراز

تا نماند دوسری و امتیاز

فانتقمنا منهم است ای گرگ پیر

چون نبودی مرده در پیش امیر

بعد از آن رو شیر با روباه کرد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۶ - تهدید کردن نوح علیه‌السلام مر قوم را کی با من مپیچید کی من روپوشم با خدای می‌پیچید در میان این بحقیقت ای مخذولان

 

گفت نوح ای سرکشانْ من، من نیم

من ز جان مُردم به جانان می‌زیم

چون بمُردم از حواسِ بوالبشر

حق مرا شد سمع و ادراک و بصر

چونکِ من، من نیستم این دَم ز هوست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۷ - نشاندن پادشاه، صوفیانِ عارف را پیش روی خویش تا چشمشان بدیشان روشن شود

 

پادشاهان را چنان عادت بود

این شنیده باشی ار یادت بود

دست چپشان پهلوانان ایستند

زانک دل پهلوی چپ باشد ببند

مشرف و اهل قلم بر دست راست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - آمدن مهمان پیش یوسف علیه‌السلام و تقاضا کردن یوسف علیه‌السلام ازو تحفه و ارمغان

 

آمد از آفاق یار مهربان

یوسف صدیق را شد میهمان

کاشنا بودند وقت کودکی

بر وسادهٔ آشنایی متکی

یاد دادش جور اخوان و حسد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۹ - گفتن مهمان یوسف علیه‌السلام کی آینه‌ای آوردمت کی تا هر باری کی در وی نگری روی خوب خویش را بینی مرا یاد کنی

 

گفت یوسف هین بیاور ارمغان

او ز شرم این تقاضا زد فغان

گفت من چند ارمغان جستم ترا

ارمغانی در نظر نامد مرا

حبه‌ای را جانب کان چون برم

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - مرتد شدن کاتب وحی به سبب آنک پرتو وحی برو زد آن آیت را پیش از پیغامبر صلی الله علیه و سلم بخواند گفت پس من هم محل وحیم

 

پیش از عثمان یکی نساخ بود

کو به نسخ وحی جدی می‌نمود

چون نبی از وحی فرمودی سبق

او همان را وا نبشتی بر ورق

پرتو آن وحی بر وی تافتی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۱ - دعا کردن بلعم با عور کی موسی و قومش را از این شهر کی حصار داده‌اند بی مراد باز گردان و مستجاب شدن دعای او

 

بلعم با عور را خلق جهان

سغبه شد مانند عیسی زمان

سجدهٔ ناوردند کس را دون او

صحت رنجور بود افسون او

پنجه زد با موسی از کبر و کمال

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۲ - اعتماد کردن هاروت و ماروت بر عصمت خویش و امیری اهل دنیا خواستن و در فتنه افتادن

 

همچو هاروت و چو ماروت شهیر

از بطر خوردند زهرآلود تیر

اعتمادی بودشان بر قدس خویش

چیست بر شیر اعتماد گاومیش

گرچه او با شاخ صد چاره کند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۳ - باقی قصهٔ هاروت و ماروت و نکال و عقوبت ایشان هم در دنیا بچاه بابل

 

چون گناه و فسق خلقان جهان

می‌شدی بر هر دو روشن آن زمان

دست خاییدن گرفتندی ز خشم

لیک عیب خود ندیدندی به چشم

خویش در آیینه دید آن زشت مرد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش

 

آن کری را گفت افزون مایه‌ای

که ترا رنجور شد همسایه‌ای

گفت با خود کر که با گوش گِران

من چه دریابم ز گفت آن جوان

خاصه رنجور و ضعیف آواز شد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۵ - اول کسی کی در مقابلهٔ نص قیاس آورد ابلیس بود

 

اول آن کس کین قیاسکها نمود

پیش انوار خدا ابلیس بود

گفت نار از خاک بی شک بهترست

من ز نار و او ز خاک اکدرست

پس قیاس فرع بر اصلش کنیم

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۶ - در بیان آنک حال خود و مستی خود پنهان باید داشت از جاهلان

 

بشنو الفاظ حکیم پرده‌ای

سر همانجا نه که باده خورده‌ای

چونک از میخانه مستی ضال شد

تسخر و بازیچهٔ اطفال شد

می‌فتد او سو به سو بر هر رهی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورت‌گری

 

چینیان گفتند ما نقاش‌تر

رومیان گفتند ما را کر و فر

گفت سلطان امتحان خواهم درین

کز شماها کیست در دعوی گزین

اهل چین و روم چون حاضر شدند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۸ - پرسیدن پیغمبر صلی الله علیه و سلم مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که اصبحت ممنا یا رسول الله

 

گفت پیغامبر صباحی زید را

کیف اصبحت ای رفیق با صفا

گفت عبدا مؤمنا باز اوش گفت

کو نشان از باغ ایمان گر شکفت

گفت تشنه بوده‌ام من روزها

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۹ - متهم کردن غلامان و خواجه‌تاشان مر لقمان را کی آن میوه‌های ترونده را که می‌آوردیم او خورده است

 

بود لقمان پیش خواجهٔ خویشتن

در میان بندگانش خوارتن

می‌فرستاد او غلامان را به باغ

تا که میوه آیدش بهر فراغ

بود لقمان در غلامان چون طفیل

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۰ - بقیهٔ قصه زید در جواب رسول صلی الله علیه و سلم

 

این سخن پایان ندارد خیز زید

بر براق ناطقه بر بند قید

ناطقه چون فاضح آمد عیب را

می‌دراند پرده‌های غیب را

غیب مطلوب حق آمد چند گاه

[...]

مولانا
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
sunny dark_mode