گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۱۰

 

گو خصم دل چرا به ستم رام می کنی

هر لحظه اش به یک ستم آرام می کنی

آخر چرا شکنجه جاوید این دو روز

از بهر جان خویش سرانجام می کنی

برگ قتال قاسم ناشاد می نهی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۱۱

 

چون تن به خاک مقتلش از پشت زین رسید

وجه خدا ز روی رضا بر زمین رسید

غلطید از اسب راکع و حمد خدای گفت

در سجده اوفتاد و به خاکش جبین رسید

روح الامین ز اشک به فرقش فشاند آب

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۱۲

 

می گرید از غم تو فلک روزگارها

کاین آب ها روان بود از جویبارها

تا کار دوستان گنه کار بگذرد

از دست دشمنت به سر آمد چه کارها

بر سرو قامتان گلندام کوی تست

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۱۳

 

ذکری ز ما که در خور حال محمد است

صل علی محمد وآل محمد است

صد بطن از معانی و الفاظ مغز و پوست

قرآن تمام وصف کمال محمد است

نور ازل که مظهر غیب و شهاده بود

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۱۴

 

یارب چه ها گذشت بر آن شاه بی سپاه

در حرب خشمگین سپهی خصم کینه خواه

دردا که آهوی حرم از عنف گرگ چرخ

افتاد همچو یوسف و نامد برون ز چاه

هر داغدیده بیوه زنی دختری یتیم

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رقیه‌نامه » بخش ۱

 

هیچ دریایی ندیدم بی کنار

جز تو ای عشق جهان آشوب یار

عقل سر بر آستانت مستکین

بنده ی حکم تو صد روح الامین

انبیا گردن به امرت داده باز

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رقیه‌نامه » بخش ۲

 

داشت شاه تشنه کامان دختری

دختری خورشید رخ فرخ فری

اختری فرخنده کی فردوس فال

کش به دامان پروریدی ماه و سال

و آن رقیه نامش ناکامی صغیر

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱

 

تا کی ای کوکب این ستمکاری

آخر آرزمی فلک زین دلازاری

چند در دورانت ای چرخ زنگاری

دودهٔ عزت همی از تو در خواری

هر امیری را رو به جنگ آمد

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۲

 

شه لب تشنه ی بی غمگسارم پدر

سرور سینه محزون زارم پدر

شهید بی کفن آه ای پدر جان

به خونت غرقه تن افتاده عریان

شدت سر به نی بر

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳

 

فردا به زمین افتد از سر همه افسرها

افسر چه بود کز تن ریزد به زمین سرها

از جیب قضا دستی پیدا شده بگشاید

بر روی بنی احمد از فتنه بسی درها

مرغان حرم را چرخ گسترد چنان دامی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴

 

جز ماریه آمد کی پیش رخ خواهرها

چون لاله ستان دشتی از خون برادرها

فرزند پیمبر رایک تن نکند یاری

زان پهنه ی پهناور با آن همه لشکرها

انصاف و مروت کو اجحاف و تعدی بین

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۵

 

فلک زینب شد آخر بی برادر ز جفایت

درین ماتم زد اندر نیل معجر ز جفایت

به نی رفتش سر پاک ز جفایت

به خون آغشته پیکر خفته بر خاک ز جفایت

نگون افتاد بر خاک آسمانم ز جفایت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۶

 

هیچ داغی از غم فرزند مشکل تر نباشد

در جهان چون من الهی هیچ کس مادر نباشد

در مصیبت ها صبوری کار دل باشد ولیکن

چاره چبود عاجزی را کش دل اندر بر نباشد

رفته بر نی کشته جاری خفته در خون مانده برجا

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۷

 

ای تازه جوان جان جهانم علی اکبر

جانم علی اکبر

ای جان جهان تازه جوانم علی اکبر

جانم علی اکبر

بگذاشتیم درکف اشرار و گذشتی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

ای قاسم ای سرو روان ای مادر

سوی عدو آهسته ران ای مادر

دل را به هجرانت شکیبایی کو

ای نور چشم دلستان ای مادر

باشد کجا آرام و طاقت جان را

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۹

 

ای شاه بی لشکر پدر، ای سرور بی سر پدر

مقطوع از خواهر پدر، مظلوم بی مادر پدر

عباس کو؟ کو اکبرت، کو قاسم و کو اصغرت

کو عون و چون شد جعفرت، مقهور و بی یاور پدر

باقی نماند از همرهان، خرد و کلان پیر و جوان

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۰

 

مدر پیراهن طاقت غریبان را

مزن دامن بر آتش ناشکیبان را

برادر جان علی اکبر

از این رفتن بیا بگذر

سفر خواهی اگر خاکم به سر خواهی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۱

 

فلک را دیده گریان است امروز

ملک را سینه بریان است امروز

جهان را در عزای نوجوانان

سر غم در گریبان است امروز

به داغ نوخطان روح القدس را

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۲

 

آنکه آمد نه فلک نیم آستانش

بی دریغ افکند بر خاک آسمانش

فخر بودی جاودان روح القدس را

فرق سودی گر به پای پاسبانش

آنکه جان از پرتو جسمش جهان را

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۳

 

غم هجر دلگزا برد از سرم هوش

دم وصل جان فزا کردم فراموش

اکبر بیا خواهر مرو جانم به غم مشکر مرو

از این سفر بگذر مرو

دل را پر از خون می کند هجرت ای برادر

[...]

صفایی جندقی
 
 
۱
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
۳۳
۳۸
sunny dark_mode