گنجور

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح شمس الملک

 

خیز ای کشیده حسن تو بر آفتاب خط

کامد پدید بر مهت از مشک ناب خط

گوئی به پشت گرمی تاب و رخت کشید

گردون ز تار زلف تو بر آفتاب خط

لعلت ز بهر نرگس خونخوار، تا نوشت

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح علاء الدوله ابوالفتح

 

تا داد چشم مست ترا روزگار تیغ

بی او نکرد بر سر موئی قرار تیغ

در خون روزگار شد اکنون و در خور است

تا مست را دگر ندهد روزگار تیغ

وصل تو گلبنی است بر او بی قیاس خار

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح علاء الدوله ابوالفتح

 

در آمد از در من دوش مست خواب و خیال

نگار مهوشم آشفته زلف و شیفته حال

نمود دیده ی ادراک را فروغ رخش

که شاه انجم خوبیست بر سپهر جمال

ز گردن سر زلف وز گوشه ی لب لعل

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در مدح زین الدین هندی

 

دوش بیخود ز خود جدا گشتم

با خدای خود آشنا گشتم

نظری بر دلم فکند کز او

کاشف رمز انبیا گشتم

ببقای ابد رسیدم از آن

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح علاء الدوله ابوالفتح

 

بر اوج گنبد گردون ز موج لجه ی عالم

چو جرم زهره و تیر است و عین کوثر و زمزم

فروغ ساغر پهبا ز بزم داور گیبتی

شعاع جوهر جنجر ز، رزم خسرو اعظم

سپهر آخر شاهان جهان کشور شاهی

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح سلطان شرف الدین یوسف

 

همچو مهر از خاور و باد از ختن

دیشب آن سنگین دل سمین ذقن

سحر در بادام و معجز در بیان

آب حیوان در لب و جان در دهن

لؤلؤ و مرجان و جزعش را غلام

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - تجدید مطلع

 

کای سر زلف ترا شب در شکن

در شبت روزست، در روزت فتن

ماهت اندر مشک و روز اندر شبست

مشک اندر ماه و سنبل بر سمن

گر بود برگ سمن بدر منیر

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در مدح فخرالملک

 

در سلک نظم گوهر نظم خدایگان

لطف حیات دارد و خاصیت روان

گوئی نشانه ایست سخنگوی جانور

هر لفظ بر حروفش و هر نکته در میان

ترکیب لفظ و رقت معنیش نزد عقل

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح الغ ترکان خاتون

 

ماه من تا جان و گوهر در شکر دارد نهان

ترک من تا ز آب و آتش بر قمر دارد نشان

آب و آتش دارم از یاد رخ او در ضمیر

جان و گوهر دارم از وصف لب او بر زبان

تا خط زنگار فام و نقطه شنگرف گون

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در مدح خواجه شمس الدین محمد جوینی صاحب دیوان

 

از صفای صفه ات، ترکیب عالم را روان

صحت عقل و بقای روحی و جان جهان

شوکت گردون شکوه تست رفعت را پناه

ساحت دولت پناه تست صحت را مکان

صحت و دولت ملازم گشته اندت لاجرم

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح فخرالملک

 

ای ز ایوان رفیعت آسمان گشته زمین

ملک و دین را حلقهٔ درگاه تو حبل المتین

حشمت گیتی پناه تست دولت را مکان

بارگاه آسمان سقف تو رفعت را مکین

خاتم ملک جهان را باشد از بهر شرف

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - حضرت جان پرور دستور شاه

 

حضرت جان پرور دستور شاه

ای باستحقاق گیتی را پناه

ای براق وهم با ارشاد فکر

بر سپهر قدر تو نابرده راه

وی ز تاب مهر تو خورشید روی

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - مژده دولت را که باز آمد سوی اقلیم جاه

 

مژده دولت را که باز آمد سوی اقلیم جاه

صاحب صاحبقران، در سایه ظل اله

بر سپهر افکنده سایه، در جهان گسترده عدل

هم جهانش زیر دست و هم سپهرش زیر گاه

آصف جمشید دین، جمشید شادروان فضل

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در مدح فخر الملک

 

زهی ببوی تو گل پیرهن قبا کرده

نسیم لطف تو جان در تن صبا کرده

غلام چهره تو ماه بی نقاب شده

سجود قامت تو سرو بی ریا کرده

صبا شمامه ی عنبر شمال و نافه ی مشک

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - تجدید مطلع

 

زهی جلال تو از عرش متکا کرده

فروغ رای تو خورشید را سها کرده

قضا ز قدرت کلک تو مهره برچیده

فلک بخاک جناب تو التجا کرده

جهان بعهد تو نا ایمن از سپهر شده

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - تجدید مطلع سوم

 

که ای فراق تو جان از تنم جدا کرده

غم تو ام ببلای تو مبتلا کرده

لبت بخنده روان مرا روان برده

رخت بطیره صباح مرا مسا کرده

نه در تف شب هجران بمژده شکری

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح ظهیرالدین نصیر الملک صاحب دیوان

 

ای به صنعت شام را بر صبح پرچین ساخته

صبح را میخانه کرده، شام را چین ساخته

صحبت از برگ سمن بر گل فروغ انداخته

شامت از مشک ختن بر ماه پرچین ساخته

زلف مشکین گرد ماهت گرد عنبر بیخته

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح علاء الدوله رکن الدین ابوالفتح قتلغ شاه

 

منت ایزد را که بعد از طول و عرض و سال و ماه

اختر داد استقامت یافت بر گردون و جاه

آفتاب نصرت از چرخ ظفر بنمود روی

در پناه سایه ی پشت هدی ظل اله

آفتابی کافتاب افتاد در پایش ز چرخ

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - کماندار چشم تو در ناتوانی

 

کماندار چشم تو در ناتوانی

روان بخش لعل تو در بی نشانی

برد راه گردنگش دور گردون

دهد آب سرچشمهٔ زندگانی

بشکر بیان کردی از جان فروزی

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در مدح فخرالملک

 

صبح است در ده ای پسر ماه چهره می

برخیز و آفتاب ببین در صفای وی

بنمای رخ که طیره ی مهر است ای غلام

پیش آر، می که وقت صبوحست ای صبی

دل در پیاله بند که از حضرت صبوح

[...]

امامی هروی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode