همچو مهر از خاور و باد از ختن
دیشب آن سنگین دل سمین ذقن
سحر در بادام و معجز در بیان
آب حیوان در لب و جان در دهن
لؤلؤ و مرجان و جزعش را غلام
پرتو عیوق، شعری و پرن
سنبل و سیب و گلش در باغ حسن
بر سراب و یوسف و چاه و رسن
دام مشگینش کمند آفتاب
سیب سیمینش پناه نسترن
با رخی کز شله ی شوقش نبود
بی تکلف روح را پروای تن
از در دولت در آمد مست و گفت
بخت بیدار مرا کاین الوسن
نافه مشکش هراسان از صبا
نرگس مستش گریزان از چمن
زلف و خالش دلفریب و دل فگار
جزع و لعلش ساحر و پیمان شکن
زلفش اندر پرنیان جسته مکان
خالش اندر گلستان کرده وطن
جزع او سرمابه سحر حلال
لعل او پیرایه ی درّ عدن
چون در آمد روضه ی فردوس گشت
روح مجروح مرا بیت الحزن
تا لب لعلش مرا دل باز داد
ز التفات طوطی شکر شکن
زین غزل رنگی دگر بر آب زد
عکس یاقوتش بقصد جان من
کای ز سودای منت جان در بدن
بر سر دردم دم از درمان مزن
مشرب روحت لب لعل منست
یا میآور یاد ازو یا جان مکن
در خم زلفم چه پیچی همچو او
تاب ده خود را و بر آتش فکن
با غمم منشین که پر خون در برت
هر سحر چو گل بدرد پیرهن
راز مست نرگسم مخمور دار
گرچه خون ریزد بتیغ مکروفن
بی منت گفتم که هر دم ز اشتیاق
بر لب معنی رسد جان سخن
چون خیال زلف و تشبیه رخم
دردی دن وبود خضرای دمن
روی کعبه در دل رویم میآر
دست جان در حلقه ی زلفم مزن
گر غزل گوئی بدینترتیب گوی
عذب و روح افزا و دلخواه و حسن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیبایی و جذابیت معشوقی است که به مثابه یک الهام و معجزه در زندگی شاعر ظاهر میشود. شاعر از ویژگیهای ظاهری و باطنی معشوق، مانند زلف، چهره، و گلها، سخن میگوید و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان میکند. عشق و جذابیت معشوق باعث میشود که شاعر دچار شور و شوق و درد شود. او در عین حال به زیباییهای طبیعی و روحانی میپردازد و به نوعی میان عشق و طبیعت ارتباط برقرار میکند. این شعر در نهایت به برقراری ارتباط عمیق میان عشق و زندگی میرسد و بیان میکند که چگونه معشوق میتواند روح انسان را nourrment کند و آن را به اوج برسند.
هوش مصنوعی: دیشب مانند خورشید که از شرق برمیخیزد و باد که از سرزمین ختن میآید، آن دل سنگین و باوقار در بین ما بود.
هوش مصنوعی: صبحگاهی در دانههای بادام زیبایی و شگفتی وجود دارد، آبی که به زندگی میبخشد در لبها و روح در دهان میجوشد.
هوش مصنوعی: لؤلؤ و مرجان و جزع، آنهایی هستند که در دستان غلام پرتو عیوق قرار دارند. این جمله به زیبایی و ارزشمندی آن چیزها اشاره دارد و نشاندهندهی شکوه و زیبایی اشیاء قیمتی است.
هوش مصنوعی: در باغ زیبایی، نمادهای عشق و زیبایی مثل سنبل، سیب و گل وجود دارند، در حالی که در سمت دیگر، داستان یوسف و چاه و رسن روایت میشود که نشاندهنده غم و ناکامی است.
هوش مصنوعی: دام مشکی او مانند کمند است و آفتاب نیمی از سیبهای نقرهای او، پناهگاهی برای گلهای نسترن فراهم میآورد.
هوش مصنوعی: چهرهای که از عشقش به صورتش میتابد، روح را از دغدغههای جسم آزاد کرده است.
هوش مصنوعی: شخصی به درون قصر سلطنتی وارد شد و با حالتی شاداب و سرمست گفت که خوشبختی و شانسش بیدار شده و او را به این وضعیت رسانده است.
هوش مصنوعی: عطر مشکش باعث ترس ناگهان نرم باد شده و نرگس مست از وجودش از چمن فراری است.
هوش مصنوعی: زلف و موهای او دیوانهکننده است و چهرهاش غمگین و دلشکسته. لبهایش مانند یاقوت جذاب و فریبنده است، اما او به راحتی به عهد خود پایبند نیست و وفادار نمیماند.
هوش مصنوعی: زلف او مثل پارچه نرم و لطیف در دنیای زیبا و دلنشین است و جای خالیش در باغی پر از گل، به نوعی وطن خودش را ساخته است.
هوش مصنوعی: درد و رنج او به مانند سحری است که زوالش ممکن نیست و زیبایی او همچون دریاچه ای است که در بهشت به چشم می خورد.
هوش مصنوعی: وقتی به بهشت وارد شدم، روح دلشکستهام به محلی برای اندوه تبدیل شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که لبهای شیرین او به من توجه کرد، دلم شاد و گشاده شد و رنگ و طعم خوشی را مانند طوطیای که شکر میخورد احساس کردم.
هوش مصنوعی: از این غزل، رنگ و بویی تازه بر آب مینشیند و تصویر یاقوتش به خاطر جان من نمایان میشود.
هوش مصنوعی: ای کسانی که به خاطر عشق و محبت من، جانم را در خطر قرار میدهید، به دردها و رنجهای من اشاره نکنید و از درمان و بهبود دردی که دارم، سخن نرانید.
هوش مصنوعی: ای روح تو از شهد لب لعل من سیراب شده است، یا یاد او را زنده کن و یا اینکه جان خود را فدای او نکن.
هوش مصنوعی: در پیچ و تاب زلف من چه ناز و کرشمهای داری، خود را در این حال رها کن و به آتش عشق بسپار.
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهم کنارم نیا، زیرا هر صبح که بیدار میشوم، دلم به شدت جریحهدار است مانند گلی که در پیراهنم آسیب دیده است.
هوش مصنوعی: راز و سرّ نرگسهای مستیام را در دل نگهدار، گرچه این راز با تیغ فریبندهای پنهان شده است و ممکن است به دردسر بیفتد.
هوش مصنوعی: بدون هیچ توقع و درخواستی، بیان کردم که هر لحظه از عشق و علاقه، معنی عمیقتری از زندگی بر زبانم جاری میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که به یاد زلفها و تشبیه رخسارم میافتم، دردی در دلم احساس میکنم که سبزی دمنوش را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: بر روی کعبه، در دل من، روی خود را بیاور و دست جان را به حلقه مویم نزن.
هوش مصنوعی: اگر غزل میگویی، بهتر است به گونهای زیبا و دلنشین بگویی که روح انسان را تازه کند و مورد پسند همگان واقع شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کشتیی بر آب و کشتیبانش باد
رفتن اندر وادیی یکسان نهاد
نه خله باید، نه باد انگیختن
نه ز کشتی بیم و نه ز آویختن
چرخ پنداری بخواهد شیفتن
زان همی پوشد لباس پر دَرَن
شاخ را بنگر چو پشت دل شده
برگ را بنگر چو روی ممتحن
ابر آشفته برآمد وز دمن
[...]
این دل و جان طبیعت سنج را
یک زمان از می طریقت سنج کن
دوستان را بند گردان از وفا
ورنه باری از جفا دشمن من
چون نکردی یک زبانی لاله وار
ده زبانی نیز چون سوسن مکن
بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن
[...]
آب بنمایم ز وهم خویشتن
رازها دانم بسی زین بیش من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.