در آمد از در من دوش مست خواب و خیال
نگار مهوشم آشفته زلف و شیفته حال
نمود دیده ی ادراک را فروغ رخش
که شاه انجم خوبیست بر سپهر جمال
ز گردن سر زلف وز گوشه ی لب لعل
هزار خون حرام و هزار سحر حلال
بحق سپیده دم دلبریش خواسته باج
ز روز دولت و روز شباب و روز وصال
ز طعنهای توجه طراوت سمنش
بماند خیره خرد در صفای آب زلال
ز نیم دایره و نیم نقطه کرده پدید
محیط مرکز تاب نجوم و آب زلال
درست گشته ببرهان حسنش ار، چه بود
محیط مرکز از این سان باتفاق محال
چو زلف پر خم مشکینش، بی قرار شدم
ز بسکه شیفته گشتم چو دیدم آن خط و خال
کجا قرار بماند مرا، چو دلبر من
بدست جنبش اجرام و گردش احوال
زند ز مشک سیه شکل زهره بر رخ ماه
کشد ز غاشیه بر طرف آفتاب هلال
بطعنه گفت: که ای در وفا چو ماه سپهر
که هر دو روز بگیرد ز دلبریت ملال
چه حالتست که بر زینت اقامت تو
عزیمت حرکت را حج است و نیست مجال
مرا که گویمت ای آفتاب طالع من
منه ز اوج شرف روی در هبوط و وبال
رخت هنوز نفرسوده از سپهر دغا
جناب کعبه تعظیم و قبله ی اقبال
لبت هنوز نبوسیده آسمان ثنا
زمین حضرت دین پرور ستوده خصال
خدایگان افاصل جهان جان علوم
سپهر مهر حقایق، محیط کل کمال
امام اعظم اسلام، عز دولت و دین
که سابق است ایادیش بر صداء و سئوال
روان دانش و ترکیب فضل و عالم علم
وجود جود و سحاب سخا و بحر نوال
هم احتشام فضائل هم اهتمام ملوک
هم آفتاب معانی هم آسمان جلال
معانی صور عقل و جان به استحقاق
مدبّر فلک و ملک و دین به استقلال
جهان سرای امان گردد، ار مجال دهد
شکوه حضرتش او را بعرض صورت و حال
فساد بگسلد از کون عالم ار فکند
همای عاطفش بر سپهر سایه ی بال
علو مرتبت صدر شرع پرور اوست
که هست ذوره ی چرخ برینش صف تعال
فرود پایه ی ایوان سایه گستر اوست
که برتر است ز ادراک و وهم و عقل و خیال
ایا رسیده بجائی که نوک خامه تست
کلید مخزن توفیق ایزد متعال
توئی که ذات ترا چشم روزگار ندید
بهیچوجه نظیر و بهیچ روی همال
فروغ انجم مشکین نقاب سحر نمات
بر آسمان علوم از مسیر سرعت بال
چو، سایه افکند، از دهشتش، سزد که شوند،
عقول عاجز و ادراک اسیر و ناطقه لال
نسیم لطف تو، گر هیچ بر زمانه وزد
جهان بدولت خاصیتش در استعمال
نشان جنت اعلاء دهد ز فیض ربیع
بیان معجز عیسی کند ز باد شمال
سموم قهر تو گر سوی بحر و کان گذرد
کسی نیاید از ایشان مگر برین منوال
بجای لؤلؤ خونابه، از دهان صدف
بجای گوهر خاکستر، از عروق جبال
پناهت، آن کنف دولت ولی پرور
جنابت، آن فلک رفعت مخالف مال
دهد بحکم تو کور است روزگار طفیل
کند بصدر تو کور است کائنات عیال
نشان صورت تقدیر و معنی تعظیم
بیان قبله ی اقبال و کعبه آمال
بلفظ جوهر آب حیات مدحت تو
که روز روشن جاهست و صبح صادق مال
که تا مدیح تو انشاء همی کند، نبود
بنزد مادح تو چرخ را مجال مقال
عروس طبع من اندر حریم نظم ثنات
از آنکه روح نژاد آمدست وجود مثال
گهی در آتش خاطر نماید آب ضمیر
گهی به آب معانی در آرد آتش نال
همیشه تا بود اندر زبان مردم دهر
حدیث حاتم طائی و نام رستم زال
ترا و خصم ترا باد لازم شب و روز
بقا و صحت و دولت، بلا و ننگ و نکال
مباد حشمت باقیت را زوال و فنا
مباد دولت عالیت را فنا و زوال
که یک عطای تو صد حاتمست وقت سخا
که یک پیام تو صد رستمست وقت قتال
ز لطف و عنف تو، نقل آمده نعیم و حجیم
ز امر و نهی تو صادر شده ثواب و وبال
بفال سعد غرور جهان و سعد سپهر
گرفته دمبدم از خاک آستان تو فال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و فلسفی است که به توصیف زیباییها و ویژگیهای محبوب و دلبر پرداخته شده است. شاعر از خواب و خیال عاشقانهاش میگوید و زیباییهای محبوبش را با نازک خیالی و لطافت توصیف میکند. او از فروغ چهره محبوب که به مانند ستارهای در آسمان زیبایی میدرخشد، سخن میگوید و از عواطف و احساسی که در او برمیانگیزد، بیان میکند. همچنین به مقامات والای شخصیتهای دینی و فلسفی اشاره دارد و از تأثیرات آنها بر عالم و انسانها سخن میگوید. شاعر به ثبات و اقتدار دوستش و ویژگیهای برجستهاش اشاره میکند و عشق و محبت را سرچشمهای از خیر و برکت میداند. در نهایت، شعر به جایی میرسد که از فضای تقدیر و صفات عالی انسانی و تقدیر الهی سخن میگوید و به اهمیت و ارزش عشق در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دیشب در پی در ورودی من، شخصی مست و خوابآلود آمد. او تصویر محبوبی را در ذهنم زنده کرد که موهایش به هم ریخته و حالتی دلبرانه داشت.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و درخشندگی چهرهای اشاره شده که نماد ادراک و شناخت است. این چهره همچون ستارهای در آسمان زیبایی میدرخشد و نشاندهندهٔ خوبی و زیبایی بینظیری است که در دنیا موجود است.
هوش مصنوعی: از زلفی به شکل گردن و لبانی به رنگ لعل، هزاران دشواری و حرامی به وجود آمده و هزاران جادو و زیبایی نیز در اینجا وجود دارد.
هوش مصنوعی: به راستی که در سپیده دم، معشوق کنجکاو است که از خوشیها و روزهای خوشبختی، جوانی و لحظات وصال بهایی بگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر انتقادها و طعنههایی که به او شد، تازگی و زیبایی وجودش از بین رفت و عقل در روشنی آب زلال حیران و متحیر ماند.
هوش مصنوعی: از نیمدایره و نیمنقطه، محیطی به وجود آمده که مرکز آن، درخشش ستارهها و آبی زلال را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی او بر همگان ثابت شده، چه چیز میتواند مرکز این عالم را به این شکل در بر بگیرد که غیر ممکن است.
هوش مصنوعی: وقتی که موهای مشکی و پرپیچ و خم او را دیدم، به شدت بیتاب شدم، زیرا به شدت شیفتهی زیباییهای او شدم وقتی آن خط و خالهایش را مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم آرام بگیرم وقتی دلبر من در میان حرکت ستارهها و تغییرات زندگی به دست است؟
هوش مصنوعی: بوی خوش مشک سیاه، زیبایی چهره ی ماه را به سمت خود جلب می کند، و در کنار آن هلالی که در طرف آفتاب است، جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: او به طعنه گفت: ای که وفاداریات مانند ماه در آسمان است، که هر دو روز از عشق تو غمگین میشود.
هوش مصنوعی: چه حالتی است که زیباییهای مکانی که در آن اقامت داری، همچون حج، تو را به حرکت و سفر دعوت میکند و در عین حال فرصتی برای توقف وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: من به تو بگویم ای نور روزگار من، مرا از اوج مقام و شرف دور مکن و به سقوط و بدبختی مکش.
هوش مصنوعی: لباس تو هنوز از گرداب فریب پاک نشده و کعبه همچنان در احترام و قبلهی توجه باقی مانده است.
هوش مصنوعی: لب های تو هنوز بوسهای از آسمان دریافت نکردهاند و زمین با تمام ویژگیهایش، پیامآور دیانت و فضایل ارزشمند است.
هوش مصنوعی: خداوندی که در فاصلههای دور و نزدیک جهان وجود دارد، جان علوم و دانشهاست و در حقیقت، او به عنوان حقیقتی بزرگ، همه کمالات را در بر دارد.
هوش مصنوعی: امام بزرگ اسلام، کسی که باعث رونق و قدرت دین و مذهب است، که آثارش در پاسخ به پرسشها و خطابهها هنوز هم دیده میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتهای دانشمند و فرزانه میپردازد که با وجود خود، جود و بخشندگی را نمایان میسازند. آنها مانند باران رحمت هستند که دانش و فضیلت را به دیگران میرسانند و به گونهای بیکران، مهربانی و سخاوت را منتشر میکنند. به عبارتی، چنین افرادی منبعی از علم و بخشش هستند که هر کسی میتواند از آنها بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شخصیت و ویژگیهای برجسته کسی صحبت میکند که هم admirable است و هم به ارزشها توجه دارد. او مانند خورشید تابان معانی مختلف را روشن میکند و مثل آسمان است که جلال و عظمت را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: معانی و مفاهیم عقل و روح به خاطر شایستگی و لیاقت در مدیریت آسمانها، زمین و دین به طور مستقل و بدون وابستگی است.
هوش مصنوعی: اگر دنیا بتواند مکانی برای امان و آرامش شود، این امکان وجود دارد که بزرگی و عظمت خداوند را با شکل و وضعیت خود به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: اگر عشق و محبت در عالم وجود بیفتد، میتواند فساد و ناهنجاریها را از بین ببرد و نظم و آرامش را برقرار سازد.
هوش مصنوعی: او به سبب مقام و والاییاش در دین و شریعت، جایگاه برجستهای دارد، به همین دلیل که به اوج ستارگان آسمان میرسد و درخشش خاصی دارد.
هوش مصنوعی: سایهاش زیر پایههای ایوان گسترده است و این نشاندهندهی مافوق بودن او از درک، تصور، عقل و خیال انسانهاست.
هوش مصنوعی: آیا به نقطهای رسیدهای که نیروی خلاقیت و الهام، درهای موفقیت خداوند بزرگ را به روی تو باز کند؟
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که هیچ زمانی چشم روزگار نتوانسته تو را ببیند و هیچ مشابهی برای تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: درخشش ستارههای تیره بر چهرهی شب، جلوهای از علم و دانایی را بر آسمان نمایان میکند که با سرعت بال به حرکت درآمده است.
هوش مصنوعی: زمانی که سایهای ترسناک بر افکنده میشود، طبیعی است که عقلها ناتوان شوند و درکها اسیر گردند و انسانها زبان به گفتن نیاورند.
هوش مصنوعی: اگر نسیم لطف تو به جهان بوزد، با وجود این که زمانه همه چیز را تغییر میدهد، اثرات آن جهانی از نعمت و خاصیت را در زندگی نشان خواهد داد.
هوش مصنوعی: این بیت به وضوح به زیباییهای بهشت و بهرهمندی از نعمتهای الهی اشاره دارد. همچنین به معجزات عیسی و تأثیرات مثبت باد شمال نیز اشاره میکند که میتواند نمایانگر تغییرات و جوانهزنی باشد. در کل، بیت به ارتباط میان طبیعت، نعمتهای الهی و معجزات اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر خشم تو به سمت دریا حرکت کند، هیچ کسی نمیتواند از آن عبور کند مگر به همین شکل که تو تعیین کردهای.
هوش مصنوعی: به جای مرواریدهای زیبا که از دهان صدف به دست میآید، خونابههایی که بیارزشاند وجود دارد و به جای جواهرات گرانبها که از دل خاک برمیآید، تنها خاکسترهایی از کوهها پیدا میشود.
هوش مصنوعی: پناه تو، آن کنف (پوشش) کنف دولتی است که تو را پرورش میدهد، و مقام و جایگاه تو به گونهای است که مخالفان财富 (ثروت) را نمیتوانند به خودشان نزدیک کنند.
هوش مصنوعی: دنیا به فرمان توست و همچون نابینا در حرکت است. همه چیز تحت تاثیر وجود تو به زندگی ادامه میدهد، گویی که کائنات به تو وابسته و فرزند تو هستند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی به نقش تقدیر و سرنوشت در زندگی اشاره دارد. صورت تقدیر مانند عکسی است که نشان دهنده مسیر زندگی ماست و ما را در برابر آن میگذارد. همچنین، تعظیم به معنای احترام به چنان سرنوشتی است. در این میان، اشاره به قبله و کعبه به معنای مقصدهای عالی و آرزوهای عمیق انسانی دارد که ما به سمت آنها حرکت میکنیم. به طور کلی، این بیت بیانگر اهمیت عظمت تقدیر و آرزوها در زندگی ماست.
هوش مصنوعی: با خوبی و زیبایی وصف تو، مانند جوهر آب حیات، در روز روشن و صبح صادق، بر سرافرازی و مقام تو تاکید دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که تو را ستایش میکنند، چرخ فلک فرصتی برای سخن گفتن ندارد.
هوش مصنوعی: عروس شعر من در فضای نظم و ستایش، به دلیل آنکه روح نسل و خاستگاه آمده، وجودی شبیه را به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: گاهی دل از شدت احساسات مانند آتش میسوزد و گاهی آن احساسات به قدری عمیق میشوند که مانند آب مینوشند و آرامش مییابند.
هوش مصنوعی: همیشه در طول تاریخ، مردم دربارهی حاتم طایی و نام رستم زال صحبت کردهاند و این داستانها در زبان آنها باقی مانده است.
هوش مصنوعی: از تو و دشمن تو میخواهم که در روز و شب همیشه پایدار و سالم بمانید، همچنین در برابر مشکلات و زشتیها و موانع.
هوش مصنوعی: سخت مراقب باش که عظمت و شان تو از بین نرود و مقام والایت به زوال نرود.
هوش مصنوعی: یک بخشش تو به اندازه صد حاتم سخاوت دارد و وقتی که سخاوتمندی می کنی، یک پیام تو از صد رستم در میدان جنگ قوی تر است.
هوش مصنوعی: از مهربانی و سختی تو، نعمتها و برکتها به وجود آمده و از دستورات و نهیهای تو، پاداش و عذاب به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: با خوشبینی و آرامش، به خوشبختی و زیباییهای زندگی نگاه میکنم و هر روز از خاک درگاه تو، برکت و نیکبختی را میطلبم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسان که تلخی زهر طلب نمیدانند
ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال
تو را که میشنوی طاقت شنیدن نیست
مرا که میطلبم خود چگونه باشد حال؟
شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی
[...]
به سیصد و چهل و یک رسید نوبتِ سال
چهارشنبه و سه روز باقی از شوّال
بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم
سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال
ستوروار بدینسان گذاشتم همه عمر
[...]
اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال
مرا ببین که ببینی کمال را بکمال
من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند
هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال
همه کس از قبل نیستی فغان دارند
[...]
همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال
چو یار من نبود وین حدیث بود محال
من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود
از آنکه چشم من او را ندیده بود همال
ز نیکویی که به چشم من آمدی همه وقت
[...]
ز نور قبۀ زرین آینه تمثال
زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال
فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن
بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال
درر چو لاله شود لعل در دهان صدف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.