حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷
... طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد
سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ
که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸
... لعلت نمکی تمام دارد
در چاه ذقن چو حافظ ای جان
حسن تو دو صد غلام دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹
... که جلوه نظر و شیوه کرم دارد
ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست
که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰
... چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهرآشوب
به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱
... که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد
و گر گوید نمی خواهم چو حافظ عاشق مفلس
بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲
... که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیم صبا نگه دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳
... شادی روی کسی خور که صفایی دارد
خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند
وز زبان تو تمنای دعایی دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴
... ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد
کی کند سوی دل خسته حافظ نظری
چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵
... هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶
... کان شوخ سربریده بند زبان ندارد
کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ
زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷
... کیست که او داغ آن سیاه ندارد
حافظ اگر سجده تو کرد مکن عیب
کافر عشق ای صنم گناه ندارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸
... هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یار
خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹
... فراغت آرد و اندیشه خطا ببرد
بسوخت حافظ و کس حال او به یار نگفت
مگر نسیم پیامی خدای را ببرد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰
... بشارت بر به کوی می فروشان
که حافظ توبه از زهد ریا کرد
وفا از خواجگان شهر با من ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱
... که کاردیده نظر از سر بصارت کرد
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳
... غره مشو که گربه زاهد نماز کرد
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴
... در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵
... فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد
نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ
طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶
... تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد
بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست
طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد