گنجور

 
۱۲۱

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷

 

... طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد

سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ

که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد

حافظ
 
۱۲۲

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸

 

... لعلت نمکی تمام دارد

در چاه ذقن چو حافظ ای جان

حسن تو دو صد غلام دارد

حافظ
 
۱۲۳

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹

 

... که جلوه نظر و شیوه کرم دارد

ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست

که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد

حافظ
 
۱۲۴

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰

 

... چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهرآشوب

به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد

حافظ
 
۱۲۵

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱

 

... که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد

و گر گوید نمی خواهم چو حافظ عاشق مفلس

بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد

حافظ
 
۱۲۶

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲

 

... که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد

غبار راهگذارت کجاست تا حافظ

به یادگار نسیم صبا نگه دارد

حافظ
 
۱۲۷

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳

 

... شادی روی کسی خور که صفایی دارد

خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند

وز زبان تو تمنای دعایی دارد

حافظ
 
۱۲۸

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴

 

... ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد

کی کند سوی دل خسته حافظ نظری

چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد

حافظ
 
۱۲۹

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵

 

... هر بهاری که به دنباله خزانی دارد

مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش

کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد

حافظ
 
۱۳۰

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶

 

... کان شوخ سربریده بند زبان ندارد

کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ

زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد

حافظ
 
۱۳۱

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷

 

... کیست که او داغ آن سیاه ندارد

حافظ اگر سجده تو کرد مکن عیب

کافر عشق ای صنم گناه ندارد

حافظ
 
۱۳۲

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸

 

... هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد

حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یار

خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد

حافظ
 
۱۳۳

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹

 

... فراغت آرد و اندیشه خطا ببرد

بسوخت حافظ و کس حال او به یار نگفت

مگر نسیم پیامی خدای را ببرد

حافظ
 
۱۳۴

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰

 

... بشارت بر به کوی می فروشان

که حافظ توبه از زهد ریا کرد

وفا از خواجگان شهر با من ...

حافظ
 
۱۳۵

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱

 

... که کاردیده نظر از سر بصارت کرد

حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ

اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد

حافظ
 
۱۳۶

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲

 

... اگر امام جماعت طلب کند امروز

خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد

حافظ
 
۱۳۷

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳

 

... غره مشو که گربه زاهد نماز کرد

حافظ مکن ملامت رندان که در ازل

ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد

حافظ
 
۱۳۸

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴

 

... در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد

نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ

چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد

حافظ
 
۱۳۹

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵

 

... فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد

نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ

طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد

حافظ
 
۱۴۰

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶

 

... تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد

بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست

طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد

حافظ
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۲۸