گنجور

 
خیالی بخارایی

دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش

دلقِ صورت کرد رهن می فروش

عیب خرقه گفتن از نامردمی ست

دولت رندی که باشد عیب پوش

باز از جوش می و غوغای چنگ

سر خوشان را تازه شد جوش و خروش

ناصحا چند از نصیحت بعد از این

دم ز وصف گلرخان زن یا خموش

سر به سر پند خیالی گوهر است

لیک آن بدخو نمی‌گیرد به گوش