دل چو گشت از جام معنی جرعه نوش
دلقِ صورت کرد رهن می فروش
عیب خرقه گفتن از نامردمی ست
دولت رندی که باشد عیب پوش
باز از جوش می و غوغای چنگ
سر خوشان را تازه شد جوش و خروش
ناصحا چند از نصیحت بعد از این
دم ز وصف گلرخان زن یا خموش
سر به سر پند خیالی گوهر است
لیک آن بدخو نمیگیرد به گوش