با تو نقشی که در تصوّر ماست
بزبان قلم نیاید راست
حاجت ما توئی چرا که ز دوست
حاجتی به ز دوست نتوان خواست
ماه تا آفتاب روی تو دید
اثر مهر در رخش پیداست
سخن باده با لبت با دست
صفت مشک با خط تو خطاست
در چمن ذکر ناروان می رفت
قامتت گفت برکشیده ی ماست
سرو آزاد پیش بالایت
راستی را چو بندگان برپاست
او چو آزاد کرده ی قد تست
لاجرم دست او چنان بالاست
فتنه بنشان و یکزمان بنشین
که قیامت ز قامتت برخاست
هر که بینی بجان بود قائم
جان وامق چو بنگری عذراست
از صبا بوی روح می شنوم
دم عیسی مگر نسیم صباست
عمر خواجو بباد رفت و رواست
زانک بی دوست عمر باد هواست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و عظمت محبوب میپردازد. شاعر میگوید که وصف محبوب در کلمات نمیگنجید و او را بالاتر از هر آرزو و خواستهای میداند. محبوب به سان یک ماه یا آفتاب درخشان است و آثار عشق و محبت در چهرهاش نمایان است. زیباییاش آنقدر چشمنواز است که همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهد، حتی گلها در چمن از قامت او حرف میزنند. در انتها، شاعر به این نتیجه میرسد که زندگی بیمحبوب مثل باد و گذراست، و در واقع، محبوب به زندگی معنا میدهد.
هوش مصنوعی: ما به قدری در تصوّر خود از تو شگفتزدهایم که نمیتوانیم آن را به خوبی با کلمات بیان کنیم.
هوش مصنوعی: نیاز ما تویی، زیرا که از دوستی نمیتوان چیزی بیشتر از دوستی خواست.
هوش مصنوعی: ماه تا زمانی که آفتاب را دید، تاثیر محبت تو را در چهرهاش مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: نحوه صحبت کردن شراب با لبهای تو، و توصیف این زیبایی با دست و خط خوش تو، همه نشان میدهند که این زیبایی وصف ناشدنی است.
هوش مصنوعی: در باغ، صدای ذکر و دعا به گوش میرسید و قامت زیبای تو به خوبی نمایان بود، گویی که میگفتی این زیبایی مختص ماست.
هوش مصنوعی: سرو آزاد به نشانه زیبایی و تناسب، در برابر حضور تو به راستترین شکل ممکن ایستاده است، مانند بندگانی که با ادب و احترام در حضور خویش قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: او مانند کسی است که بهراستی آزاد شده و به همین دلیل دستش بهقدری بلند است که در آسمانها میدرخشد.
هوش مصنوعی: دلتنگی و ناراحتی را کنار بگذار و لحظهای آرام بگیر، چون روز قیامت به خاطر بزرگی و اهمیت تو به پا خواسته است.
هوش مصنوعی: هر کسی را که ببینی، بهخاطر اینکه او نشانهای از زندگی و روح را دارد، باید بدانیم که در واقع روح او همچون داستان عاشقانهای است که میتوان تقدیم کرد.
هوش مصنوعی: از نسیم صبحگاهی بویی را حس میکنم که مثل عطری روحافزا است، شاید هم این نسیم خاصیت عیسی را دارد.
هوش مصنوعی: زندگی خواجو گذشت و این موضوع طبیعی است، چرا که بدون دوست، زندگی همچون بادی بیمحتواست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به سرای سپنج مهمان را
دل نهادن همیشگی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند؟
[...]
من ندانم که عاشقی چه بلاست
هر بلایی که هست عاشق راست
زرد و خمیده گشتم از غم عشق
دو رخ لعل فام و قامت راست
کاشکی دل نبودیم که مرا
[...]
بسرای سپنج مهمان را
دل نهادن همیشگی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند؟
[...]
هر چه دور از خرد همه بند است
این سخن مایهٔ خردمند است
کارها را بکشی کرد خرد
بر ره ناسزا نه خرسند است
دل مپیوند تا نشاید بود
[...]
بسرای سپنج مهمان را
دل نهادن بممسکی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.