گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

شنیده ام که ز من یاد کرده ای جایی

نداشتم من بیدل جز این تمنایی

کجا کند چو تویی یاد چون منی هیهات

همی پزم پی تسکین خویش سودایی

هزار بوسه زنم ز آرزوی پابوست

چو در ره تو نشان یابم از کف پایی

دلم ز هر دو جهان در غمت ازان یکتاست

که در زمانه نداری به حسن همتایی

هزار سرو و گل از باغ خاطرم رسته ست

ز فکر قامت و رخسار سرو بالایی

نه رنج خار و نه تشویش باغبان شب و روز

به دیده دل و جان می کنم تماشایی

مده به عشوه صورت عنان دل جامی

که هست در پس این پرده صورت آرایی