شمارهٔ ۱۱۷ - از ترکیب بندی است در توحید و مناجات و پند و موعظت و منقبت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
بدان خدای که جان آفرید و روزی داد
که در نبست دری تا دری دگر نگشاد
ز امر او به تن مرده جان زنده رسید
ز صنع او ز شب تیره روز روشن زاد
خدای ساخت دو عالم به امر کن فیکون
نه چرخ کرد و نه طبع و نه اتفاق افتاد
جهان ز بهر خلایق سرای مهمان ساخت
در سرای کرم باز کرد و خوان بنهاد
ز بهر مصلحت بندگان چه حاجتهاست
که بر زبان پیمبر پیام نفرستاد
بیافرید و بپرورید و ره نمود و بداشت
چه نیکوئی که نکرد وچه آرزو که نداد
چو پادشاهی چندین کرم بفرماید
کسی که بود و که باشد کزو نیارد یاد
چو زان اوئی او را شناس و او را خوان
که هر کجا که تو درمانی او رسد فریاد
اگر به داغ جهان آفرین بود جانت
هزار جان گرامی فدای جان تو باد
در خدای جهان گیر و آرزوها کن
که کس نگوید ازین در تو را خدای دهاد
قوامیا کمر بندگی همی بندی
خدای ز آتش دوزخ ترا کناد آزاد
به شاعری توئی آن نیک بخت شاگردی
که کس نبوده به جز آفریدگار استاد
ز آب خاطر تو آتش هوی بنشست
ز پیش خدمتت استاد روزگار استاد
ز عاجزی به تو برداشتیم دست نیاز
نیازمان بخر ای بی نیاز بنده نواز
تو راست در دو جهان صنعهای رنگارنگ
به آسمان و زمین داده ای شتاب و درنگ
ز امر تو که ز سرما چو سنگ باشد آب
ز صنع تو که ز گرما چو آب گردد سنگ
به تیر ماه دهی میوه های گوناگون
بهارگاه کنی شاخهای رنگارنگ
نگار حکمت تو خطهای سینه باز
دلیل قدرت تو نقطه های پشت پلنگ
ز هیبت تو همه سرزبان شده است آتش
ز حکمت تو همه تن دهان شدست نهنگ
ز روح ملک بدن را گماشتی خسرو
ز عقل درگه دل را به ساختی سرهنگ
ز آفرینش تو زشت خوی و نیکوخوی
یکی است مایه صلح و یکی است آلت جنگ
عجایب است همه کار تو خداوندا
درین چه طعنه زند فیلسوف بی فرهنگ
چو صنع دید به صانع چرا مقر نامد
چو راه یافت به خدمت چرا نکرد آهنگ
ترا ز بهر چه خوانده است علت اولی
پلید نفسی دارد ز نام پاک تو ننگ
خدای و علت اولی چو هر دو یک معنی است
خرد نباشد کردن بتمر و خرما جنگ
دل قوامی روشن به زهد و توحیدست
از آنکه آینه خاطرش ندارد زنگ
رسیده ای ز در شاعری به جایگهی
که دوستان همه شادند و دشمنان دلتنگ
توئی که رحمت تو هر سوئی که ره یابد
چو آفتاب همی بر همه جهان تابد
کریم بار خدایا به ما توبه شائی
غریب نیست اگر بر همه ببخشائی
اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم
نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی
به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما
به جز خجالت و درماندگی و رسوائی
در وجود تو بر ما گشادی اول حال
کرم کنی و در فضل هم تو بگشائی
ز ملک تو چه کمابیش کز خزانه جود
به خلعت و کرم و فضلمان بیارائی
سپاه را نه ای آن پادشا معاذالله
که خدمتی نبود جامگی نیفزائی
به خدمت تو اگر نیستیم پابرجای
به عزت تو که هم نیستیم هرجائی
اگر تو را چو قوامی است یک جهان بنده
کند کفایتشان رحمتت به تنهائی
بتابد و بنوازد چو آفتاب مرا
نگویدم چه کسی وز کجا همی آئی
نیازمندی و بیچارگی و نادانی
به درگه آورم ای سیدی و مولائی
به کبریا و جلال تو چون رسد برسد
همه بزرگی و دانائی و توانائی
ز فضل داشته آدمی و آدم را
ز صنع ساخته هشده هزار عالم را
کسی نرست ز دنیا مگر خدای پرست
در این زمانه هر آن کس که او به مرد برست
جهان بی خبر آن است و جای بی ادبان
سریر کفر بلند و سرای ایمان پست
رها مکن که جهان تاج بر سر تو نهد
که او به حیله تو را دست و پای خواهد بست
هر آنکه بر سر چرخ بلند پای نهد
چو بنگرید به آخر نداشت هیچ به دست
ز روزگار بدان رنجهات پیش آمد
که روزگارپرستی نه کردگارپرست
همی چه بندی با روزگار عهد که او
عروس عمر ترا تاج برد و عقد گسست
گرفت لشکر پیری بناگهت پس وپیش
ز گرد لشکر بر فرق تو غبار نشست
بخاست بادی در باغ بر درختانت
که بیخها همه برکند و شاخها بشکست
غم جهان چه خوری این زمان که عمر نماند
در قفص بچه بندی کنون که مرغ بجست
به توبه عذر گناهان ز کردگار بخواه
که روزگار به پایان رسید و سال بشست
به روزگار جوانی نبوده ای هشیار
مخور به پیری سهیکی که تا نمیری مست
پذیر پند، بهشتی به توبه بستان
که در خزینه جبار درد و درمان هست
نشاط کن چو قوامی سوی سرای بقا
که در جهان فنا درد دل بری پیوست
اگر چه نیستت از چشم دوستان آزرم
چرا نیاید ازین شیبت سپیدت شرم
به عافیت بنشین زیر چرخ گرداگرد
که کنج عافیتی به بود زبردابرد
به هرزه کاری عمرت به آخر آوردی
ز جهل تا کی خواهی خدای را آزرد
بسا کسا که ز ایام آبروئی داشت
که هم ز محنت ایام خاک بر سر کرد
بود به اول با هر کسیش دلگرمی
به عاقبت نخرد هیچ را به آبی سرد
جهان پیر به لعنت به دایه ای ماند
که زارتر کشد آنرا که خوبتر پرورد
چو مادری است که حمل تو کرد و مرگ تو خواست
چو دایه ای است که شیر تو داد و خون تو خورد
عروس دنیا چون حفاظ و شرمی نیست
مکن مخنثی و مردوار ازو برگرد
طلاق پاک ده آن گنده پیر رعنا را
ز پیش آن که کشد مر ترا به حسرت و درد
همی چه بازی جان کاین جهان پیر دغا
به کعبتین شب و روز نیک بازد نرد
ز دام شهوت و ز بند حرص بیرون آی
که شخص و روی تو این هر دو کرد لاغر و زرد
ز ابلهی مکن ای مرد و مردی ار بجای
که چون تو مرد بسی رفت در سرای نبرد
چو نیک درنگرم سر به سر جهان گردیست
برین حدیث که گیرد کجا نشیند گرد
دل قوامی ازین شعرهاست جفت طرب
به سعی خاطر تیز و بفر ایزد فرد
نشین ز بهر قناعت به کنج عافیتی
که کنج عافیتی به ز گنج عاریتی
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
به دست جهل تو خود را به جان چه رنجانی
به خدمت دگرانی بنان و جامه خویش
به کار دنیا مزدور دیو را مانی
به دوستی که بتر دشمنی رضا ندهد
تو را بدانچه تو اندر میانه آنی
مرا بگوی کز اینها که شان توئی غمخوار
که چاره تو کند آن زمان که درمانی
غم جهان چه خوری هرزه خویشتن را باش
به جای خود کن هر نیکوئی که بتوانی
جهان سرای خرابست رخت ازو بردار
که کس ندید و نبیند درو تن آسانی
مباش سغبه این خانه خراب و یباب
اگر نه دیوی رغبت مکن بویرانی
جهان چو حور بهشتی است نزد دیده تو
چو باز بینی غولی بود بیابانی
اگرچه پادشه وقتی اندرین عالم
بدان جهان کندت آرزوی دربانی
به شکل و صورت مردم نگه مکن کان گه
دراوفتی چو قوامی بدام نادانی
به چشم عقل در احوال روزگار نگر
که مایه ظلمات است پیر نورانی
ز پیش تیغ اجل میشو و سپر بفکن
به زخم گرز خرد مغز آرزو بشکن
حبیب ایزد بی چون رسول بارخدای
محمد قرشی آفتاب هردو سرای
چراغ عالم و خورشید شرع و بدر هدی
وزیر عقل و ندیم فرشته خاص خدای
رسول بازپسین مصطفای نیکو خلق
که بود خلقت او خلق را بهشت نمای
به نفس آیت رحمت به شرع رایت حق
امین راه نمای و کریم کارگشای
رسیده در صفت کبریا به قوت و قدر
گذشته از درج انبیا به همت و رای
بهشت در بر او گفته آرزوئی کن
فرشته بر در او گفته خدمتی فرمای
فزوده پایه اش از هر نبی به چند صفت
ستوده ایزدش اندر نبی به چندین جای
به برده روز شرف در جهان ز هریک دست
نهاده در شب معراج بر دو عالم پای
برون عرش مجیدش فرشته گفت بدوی
درون پرده غیبش خدای گفت در آی
خجسته رسم و مبارک پئی که از تشریف
بر آستانه او آشیانه کرده همای
به بوستان فصاحت گه گزارش وحی
زبان او صفت طوطیان شکر خای
بگرد عالم شرع بلند روشن او
چو آفتاب روان پرور و جهان آرای
درخت طوبی در باغ شرع او شاخی است
قوامی از بر او عندلیب مدح سرای
مطیع ملت او نیک بخت مسعودست
مقیم خدمت او بر مقام محمودست
ز طبع پاک قوامی حدیث خوش خیزد
از این بود که ز هر ناخوشی بپرهیزد
اگرچه جنس نباشد گریزد از ناجنس
چو عندلیب که با عنکبوت نامیزد
خدایگانا دانی که تیغ اندیشه
هزار بار به هیبت چو خون من ریزد
چو حق شناس ندارم چگونه گویم شعر
چو دل قوی نبود چون معانی انگیزد
بنانبائی بودستم و کنون هستم
نه مرد باشد کز کار خویش بگریزد
به دست و هم به پرویزن سپهر صفت
به جای آرد ضمیرم ستاره می بیزد
چو شعرهای من امروز زهد و توحیدست
چه باک دارم با حق کسی بنستیزد
اگر ز کعبه بیاویختند سبعیات
فرشته شعر من از عرش می درآویزد
ز بانگ و نام مرا در زمانه گردی خاست
گر آن تمام نشیند قیامه برخیزد
عنایت ازلی هیچ باقئی نگذاشت
مرا به شکر سر از سجده بر نباید داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش خداوند میپردازد و از آفرینش و معجزات او سخن میگوید. او میگوید که خداوند جهان را با قدرت و حکمت خلق کرده و روزی همه مخلوقات را تأمین میکند. شاعر به رحمت و کرم خدا اشاره میکند و بیان میکند که هر انسانی که در خدمت خداوند باشد، در واقع در خدمت حقیقت و زیبایی است. او از پیروی از هوای نفس و وابستگی به دنیا پرهیز میدهد و به توبه و اصلاح نفس دعوت میکند. در نهایت، شاعر بر اهمیت شناخت خداوند و درک حقیقت الهی تأکید میکند و به پیامبر اسلام، محمد (ص)، به عنوان الگوی اخلاقی و معنوی اشاره میکند. این شعر در واقع یادآور این است که زندگی مادی گذراست و انسان باید بر ارزشهای معنوی و اخلاقی تمرکز کند.
هوش مصنوعی: بدان خدایی که جان را خلق کرد و روزی را عطا کرد، در زندگی هیچ در بستهای وجود ندارد که به در دیگری باز نشود.
هوش مصنوعی: به دستور او، جان جوانهای از تن مرده بیرون آمد و به لطف او، از شب تار، روزی روشن به وجود آمد.
هوش مصنوعی: خداوند دو جهان را با فرمانش ایجاد کرد، بدون اینکه چرخ یا طبیعت دخالت کنند و یا چیزی به صورت اتفاقی پیش بیاید.
هوش مصنوعی: جهان برای مردم مانند خانهای طراحی شده است که در آن، مهربانی و کرم در گستردگی وجود دارد. در این خانه، درهای محبت و میزبانی باز شده و سفرهای از نعمتها گسترده است.
هوش مصنوعی: به خاطر مصلحت بندگان، چه نیازی بود که نیازها و مشکلات آنها بر زبان پیامبر بیان نشود؟
هوش مصنوعی: خداوند جهان را خلق کرد، رشد داد و مسیر زندگی را مشخص ساخت. اما چه کارهای خوبی انجام نداد و چه آرزوهایی به بندگانش نداد!
هوش مصنوعی: وقتی پادشاهی این همه محبت و لطف کند، چه کسی است که بتواند او را فراموش کند یا یادش نرود؟
هوش مصنوعی: وقتی که از او آگاه شدی و او را شناختی، او را بخوان و به او توجه کن، زیرا هر جا که تو نیازمند درمانی، او به فریادت میرسد.
هوش مصنوعی: اگر در دل دنیا برایت ناراحتی و غم باشد، تویی که جان عزیز و باارزشی داری و هزاران جان گرانبها حاضرند جان خود را فدای تو کنند.
هوش مصنوعی: به خداوند جهان پناه ببر و به آرزوهایت فکر کن، زیرا هیچکس نمیتواند بگوید که او تو را به اینجا رسانده است.
هوش مصنوعی: نقش و ارتباط خود را با خدا محکم کن، تا از آتش دوزخ نجات پیدا کنی و آزاد شوی.
هوش مصنوعی: تو شاعری هستی که مانند یک شاگرد خوش شانس، تنها به دست آفریدگار خود آموزش دیدهای و هیچ استاد دیگری نداشتی.
هوش مصنوعی: از آب دل تو، شوق و آرزوها خاموش شدند و حالا در خدمت تو، زندگی معلمی را میگذرانم.
هوش مصنوعی: از آنجا که قدرتی نداریم، دست به سوی تو دراز کردهایم و از تو درخواست کمک داریم. ای کسی که بدون نیاز به دیگران هستی، نیاز ما را برآورده کن. تو که مهربان و رحماور هستی، به ما کمک کن.
هوش مصنوعی: تو در دو جهان، آسمان و زمین، آثار مختلف و زیبایی را خلق کردهای و به آنها زندگی و حرکت بخشیدهای.
هوش مصنوعی: از دستورات تو آب که به علت سرما به سردی سنگ تبدیل میشود، دوباره به وسیلهی گرمای تو میتواند به حالت مایع برگردد و سنگ شود.
هوش مصنوعی: در ماه تیر، میوههای مختلفی به میوهدهی میرسند و در بهار، شاخهها به رنگهای گوناگون درمیآیند.
هوش مصنوعی: زیبایی و هوش تو مانند نقش و نگارهایی است که بر سینه نمایان است و نشاندهنده قدرت و توانایی تو، مانند لکههای پشت یک پلنگ میباشد.
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت و جلال تو، هر کسی در مورد تو صحبت میکند. همچنین، به واسطهی دانش و حکمت تو، بدنها مانند دهان نهنگ، تنگ شدهاند و در سکوت به تو گوش میدهند.
هوش مصنوعی: از روح ملک، بدن را در اختیار خود گرفتی و از عقل، درگاه دل را به فرماندهی بسازی.
هوش مصنوعی: از خلق تو، هم خوبی و هم بدی وجود دارد؛ یکی از اینها موجب صلح است و دیگری ابزار جنگ.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، تمام کارهای تو شگفتانگیز است و در اینجا فیلسوف بیفرهنگ چه حرفی برای گفتن دارد؟
هوش مصنوعی: وقتی هنرت را دیدی، چرا به خالق آن فکر نکردی؟ وقتی برای خدمت آماده شدی، چرا به سمت خدمت نرفتی؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی که تو را به خاطر چیزی میخواند، دلیلی ناپاک و بد دارد و به خاطر نام عزیز و پاک تو، احساس شرمساری میکند.
هوش مصنوعی: اگر خدا و علت نخستین یک حقیقت واحد باشند، پس دلیلی برای درگیری و جدل بر سر مسائل جزئی وجود ندارد. خرد انسانی نباید بر سر چیزهای بیاهمیت بحث و نزاع کند.
هوش مصنوعی: دل روشن و稳定ی که به زهد و یکتاپرستی پایبند است، چون درونش پاک و بدون آلودگی است، میتواند حقیقت را به خوبی ببیند.
هوش مصنوعی: به جایی رسیدهای که در آن، دوستان همواره شاد و خوشحال هستند و دشمنان همواره ناراحت و نگران.
هوش مصنوعی: تو که رحمتت در هر جایی که برود، مانند آفتاب در سراسر جهان نور پاشی و تاثیر میگذاری.
هوش مصنوعی: بار خدایا، تو کریمی هستی و اگر بخواهی ما را ببخشی، توبه ما چیز عجیبی نیست.
هوش مصنوعی: ما در حالتی از اسیری، ناتوانی و بیچارگی و گناهکاری به سر میبریم و گوش به فرمان تو داریم تا ببینیم چه دستوری میدهی.
هوش مصنوعی: با ورود به درگاه تو، هیچ چیزی از ما نمیرسد جز خجالت، ناتوانی و رسوایی ناشی از نافرمانیام.
هوش مصنوعی: در وجود تو، ابتدا نعمت و کرم را به ما ارزانی میداری و سپس در لطف و بزرگواری نیز گشایش ایجاد میکنی.
هوش مصنوعی: از دارایی و ثروت تو چه کمبودی وجود دارد که با بخشش و کرم و بزرگواری خود، بر ما احسان و لطف کنی؟
هوش مصنوعی: پادشاهی که سپاه را فرماندهی میکند، نیازی به خدمت و کمک ندارد و نمیتواند آن را در مقابل دشمنانش تقویت کند.
هوش مصنوعی: اگر در خدمت تو هستیم، پس همیشه ثابت و پابرجا نخواهیم بود، چون به عزت تو نیستیم و هر جا که بخواهی، نمیتوانیم بمانیم.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند قوامی باشی، تمامی بندگان جهان به خاطر رحمت بیپایانت به تنهایی کافی خواهند بود.
هوش مصنوعی: تابش و نوازش آفتاب بر من میتابد، اما نمیدانم که چه کسی است و از کجا میآید.
هوش مصنوعی: من به درگاه تو، ای سرور و بزرگوار، نیاز و بیچارگی و نادانیام را عرضه میکنم.
هوش مصنوعی: به بزرگی و عظمت تو که نگاه میکنیم، متوجه میشویم که همه قدرت، علم و شایستگی به تو وابسته است و در کنار تو معنایی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: آدمی به واسطهی لطف و بخشش، به دانایی و ویژگیهای خود دست پیدا کرده و خداوند با آفرینش او، هزاران عالم و موجودات را به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: هیچ کسی از دنیا نمیرود مگر این که خدا پرست باشد؛ در این زمان هر کسی که به انسان کامل و واقعی برسد، باید خدا را بپرستد.
هوش مصنوعی: دنیا هیچ خبری از حال و احوال خود ندارد و در جایی که بیادبان سلطنت میکنند، کفر در اوج و ایمان در پایینترین جایگاه قرار دارد.
هوش مصنوعی: ترک نکن که دنیا بر روی تو اعتبار و ارزش بگذارد، زیرا او به نیرنگ و فریب تو را به بند خواهد کشید.
هوش مصنوعی: هر کسی که بر بلندی و قدرت تکیه کند و به دنبال جاه و مقام باشد، وقتی به پایان کارش نگاه میکند، میبیند که هیچ چیزی به دست نیاورده است.
هوش مصنوعی: از روزگار مشکلات و سختیهایی به ما پیش آمد که دیگر به روزگار توجه نکردیم و تنها به خداوند پناه بردیم.
هوش مصنوعی: هرچه با روزگار تصمیم میگیری و نقشه میکشی، بدان که او مثل عروسی است که تاج عمر تو را بر سر میگذارد و سپس پیمان را میشکند.
هوش مصنوعی: ناگهان لشکر پیری به سراغ تو آمد و غباری بر سرت نشسته که نشان از تیرگی و کدورت روزگار است.
هوش مصنوعی: نسیم شدیدی در باغ وزید که ریشهها را همه کَند و شاخهها را شکست.
هوش مصنوعی: نگران غم و اندوه دنیا نباش، چرا که دیگر زمانی برای زندگی نمانده است. حال که فرصت داری، از زندگی و آزادی خود بهرهمند شو و از قید و بند رهایی یاب.
هوش مصنوعی: برای عذرخواهی از گناهان، باید از خداوند بخواهی، زیرا زمان به سرعت گذشت و سال به پایان رسید.
هوش مصنوعی: در دوران جوانی نباید خیلی با احتیاط رفتار کنی؛ زیرا در پیری، وقتی به خود میآیی، دیگر نمیتوانی از زندگی لذت ببری. پس تا زندهای، بگذار زندگی را به طور کامل تجربه کنی.
هوش مصنوعی: پندها را بپذیر، زیرا توبه میتواند تو را به بهشت هدایت کند، چرا که در خزانهی خداوند، هم درد و هم درمان وجود دارد.
هوش مصنوعی: شاد باش و همچون قوامی، به سوی خانه جاودانگی برو، زیرا در این دنیا که فانی است، درد دل خود را به طور مداوم بیان کن.
هوش مصنوعی: هر چند که وجود تو برای دوستان غریبی ندارد، اما چرا از سفیدی موی تو خجالت نمیکشی؟
هوش مصنوعی: به زندگی آسوده و در امنیت بگذرانی، زیرا که داشتن یک گوشه امن و راحت، بهتر از مواجهه با مشکلات و سختیهاست.
هوش مصنوعی: عمر خود را بیهوده سپری کردی و به خاطر نادانیات به کجا رسیدهای؟ تا چه زمانی میخواهی خدای را ناراحت کنی؟
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد بودند که در زمانهای خوشی و اعتبار زندگی کردند ولی به خاطر مشکلات و سختیهای روزگار، نام و آوازهشان تحت تأثیر قرار گرفت و از بین رفت.
هوش مصنوعی: در اول کار، با هر کسی دلگرمی وجود داشت، اما در نهایت هیچکس رشدی در زندگی پیدا نکرد و از راه سرد و بیروح دور ماند.
هوش مصنوعی: جهان مانند یک دایه ای است که به جای پرورش خوب، بیشتر بر افرادی که دچار مشکل و درد هستند، تسلط دارد و ناکامیهای آنها را بیشتر به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: مثل مادری است که تو را در آغوش گرفته و در عین حال به مرگ تو هم فکر میکند، همچون مهدی که شیر تو را میدهد و از خون تو میریزد.
هوش مصنوعی: عروس دنیا مانند حجاب و پوششی است و نباید به خاطر آن خود را ضعیف و بیدفاع نشان دهی. از او دوری کن و شجاعت و مردانگی به خرج بده.
هوش مصنوعی: از هم جدا کن آن جوان جذاب را که به خاطر او دچار حسرت و رنج نشوی.
هوش مصنوعی: هر چه در این دنیا اتفاق میافتد و بازیهایی که در آن در حال انجام است، نشاندهندهی دورویی و فریبندگی این جهان است. روز و شب به کعبهای مینگرند که میتواند به عنوان نماد حقیقت و امید در نظر گرفته شود.
هوش مصنوعی: از گرفتار شدن در شهوت و هوس و همچنین از وابستگی به مال و ثروت دوری کن، زیرا این دو باعث شدهاند که نه تنها شخصیت تو بلکه چهرهات نیز پژمرده و رنگپریده شود.
هوش مصنوعی: ای مرد، از نادانی دست بردار و سعی کن چون آن مردان شجاع که در میدان جنگ رفتند و جنگیدند، تو نیز همت کن و در کارهای بزرگ و مهم حاضر باش.
هوش مصنوعی: وقتی به دقت فکر میکنم، متوجه میشوم که تمام جهان مانند گردی است که در این داستان میچرخد و نمیدانم این گرد در کجا قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: دل انسان به خاطر اشعار زیبا و شاداب، نشاط و طراوت مییابد و با تلاشی آگاهانه، به دنبال خوشی و آرامش است که از جانب خداوند به آن دست میافتد.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به آرامش و رضایت، در جایی ساده و بیدغدغه زندگی کن، زیرا زندگی در این آرامش و دوری از خواستههای بیجا بهتر از داشتن ثروتی است که پایدار نیست و ممکن است هر لحظه از دست برود.
هوش مصنوعی: به خاطر دنیا و زیباییهای آن بیهوده خودت را حقیر نکن؛ زیرا نادانی مانند تو را برای چنین کارهایی ارزش و اهمیت نیست.
هوش مصنوعی: اگر عمر خود را بیهوده گذراندهای، باید از این موضوع احساس پشیمانی کنی، هرچند که اکنون این پشیمانی فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: چرا به خاطر غمهای جهانی، خودت را به درد و رنج میاندازی؟ نگذار جهل تو باعث بشود که بیشتر آزار ببینی.
هوش مصنوعی: برای دیگران کار کن و خودت را به خواستههای دنیا بفروش، که دیو در این بازی مزدور توست.
هوش مصنوعی: اگر به دوستی که بر تو دشمنی نخواهد کرد، اعتماد نکنی، به آن چیزی که درمیان تو و او وجود دارد، راضی نخواهی بود.
هوش مصنوعی: به من بگو که از میان این همه افرادی که به تو اهمیت میدهند، کدام یک واقعا میتواند در زمانی که به کمک نیاز داری، برای نجات و درمانت اقدام کند؟
هوش مصنوعی: برای چه غم دنیا را به دل بگیری؟ بهتر است به جای آن، در جایگاه خودت بایستی و هر کار نیکویی که توانستی انجام بده.
هوش مصنوعی: جهان مکانی ویران و نابسامان است، پس از آن جدا شو و بار خود را بردار؛ چرا که هیچکس در آن به آرامش و راحتی دست نیافته و نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ما هشدار میدهد که درگیر خراب کردن و ویرانی نشویم، زیرا در این وضعیت هیچ چیزی جز بدی و ویرانی به دست نخواهیم آورد. اگر به ویرانی علاقهمند نباشیم، بهتر است که از این محیط دوری کنیم.
هوش مصنوعی: دنیا مانند حوری بهشتی است، اما وقتی به آن با دقت نگاه کنی، مانند غولی در بیابان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: هرچند که پادشاه در این دنیا به تو آرزوی دربانی در دنیای دیگر را میکند، اما باید بدانیم که در این دنیا مقام و جایگاه تو چیزی بیش از آن است.
هوش مصنوعی: به ظواهر و شکل و قیافه افراد توجه نکن، زیرا در این صورت ممکن است به دام نادانی و نا آگاهی بیفتی.
هوش مصنوعی: به عقل خود نگاه کن و به وضعیت جهان بیندیش که برای تو مایه تاریکی است، حتی اگر ظاهر فردی نورانی به نظر برسد.
هوش مصنوعی: از خطر مرگ دوری کن و از خودت دفاع نکن، زیرا با ضربههایی که به سختی قدر و آرزوهایت وارد میشود، تکیهگاهت را از دست خواهی داد.
هوش مصنوعی: دوست خدا که بینظیر است، پیامبر خدا محمد از قبیله قریش، مانند آفتاب است که در هر دو دنیا درخشان و پرنور است.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف مقام و ویژگیهای افرادی میپردازد که در زندگی انسانها نور و هدایت را به ارمغان میآورند. اشاره به دانش و هدایت دارند که مانند چراغ و خورشید در زندگی روشنایی میبخشند و عقل را به عنوان راهنمای خود به تصویر میکشند. در نهایت، وجود فرشتهای که همواره در کنار آنهاست، به معنای حمایت و guidance از سوی خداوند میباشد.
هوش مصنوعی: پیامبر خاتم، نیکوخلق و بزرگ، کسی است که وجودش برای انسانها به سان بهشتی زیباست.
هوش مصنوعی: این بیت به توانایی و ویژگیهای شخص یا شخصیت خاصی اشاره دارد که با رحمت و بخشش، هدایت و راهنمایی میکند. او به عنوان شخصیتی معتبر و مورد اعتماد، در مسیر حق و عدالت کمکارائه میدهد و در دشواریها یاری رسان است.
هوش مصنوعی: بزرگترین ویژگیها و قدرتها به کسانی رسیده است که با تلاش و اراده خود از مقام پیامبران نیز فراتر رفتهاند.
هوش مصنوعی: بهشت در آغوش او از تو خواسته است تا آرزویی بیان کنی و فرشتگان در برابر او از تو خواستهاند که برای او خدمتگزاری کنی.
هوش مصنوعی: ویژگیهای پیامبر از دیگر پیامبران بیشتر است و خداوند او را به صفات ستودهای در مقام پیامبری معرفی کرده است.
هوش مصنوعی: در روز شرافت، هر کسی در دنیا از دیگری برتر است و در شب معراج، انسان قدمهایش در دو جهان به جلو میرود.
هوش مصنوعی: فرشتهای از عرش بالا دعوت به حرکت میکند، و در باطن و در پردهی پنهان، خداوند از ما میخواهد که به آنجا برویم و وارد شویم.
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای خوشا به حال آنانی است که بر درگاه او قرار دارند و از نعمت وجود او بهرهمند میشوند. همچنین اشاره به این دارد که آنها مانند پرندهای در آشیانهای امن و مبارک زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: در باغ زیبایی و بلاغت، خبر وحی در مورد او بیان میشود و سخن او به اندازهای شیرین و خوشمزه است که به مانند صدای طوطیانی است که شکر میخورند.
هوش مصنوعی: در جستجوی قوانین و اصول دینی که مانند آفتابی درخشنده و زنده است، بگرد و زیباییهای جهان را تحت تأثیر آن ببین.
هوش مصنوعی: درخت طوبی در باغ دین خدا شاخهای است که به خوبی و استحکام معروف است و بر بالای آن قناریای میخواند که به ستایش و مدح مشغول است.
هوش مصنوعی: ملت او را اطاعت میکند و این نشانهی خوشبختی مسعود است. او در خدمت این ملت قرار دارد و در جایگاه محمود قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: از دل پاک و راستین، سخن زیبا و خوشی به وجود میآید؛ این به این خاطر است که انسان باید از هر چیز ناپسند و ناخوش دوری کند.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است اشیاء و موجودات با یکدیگر متفاوت باشند، اما مانند بلبل که هرگز با عنکبوت در نمیآمیزد، از چیزهای نابجا و نامناسب دوری میکنند.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، آیا میدانی که قدرت تفکر من آنقدر قوی است که مثل خونم بارها و بارها به من آسیب میزند؟
هوش مصنوعی: وقتی که هنوز کسی را نمیشناسم که حقیقت را بفهمد، چطور میتوانم شعر بگویم؟ زیرا وقتی دل انسان قوی نیست، نمیتواند معانی عمیق را برانگیزد.
هوش مصنوعی: من سابقاً به خود میبالیدم و الان هم همینطور هستم. هیچ مردی نباید از مسئولیتهای خود فرار کند.
هوش مصنوعی: در آسمان که به دست و با ماهیت پرویزن (یا همان یکی از شخصیتهای شاهنامه) به صفات کیهانی اشاره دارد، ذهن من میدرخشد و مانند ستارهای میتابد.
هوش مصنوعی: اگر شعرهای من امروز در مورد زهد و یکتاپرستی است، پس هیچ نگرانی ندارم که کسی با حق مقابله کند.
هوش مصنوعی: اگر فرشته شعر من از عرش به زمین بیفتد، مانند زمانی است که سزاوار است سبعیت و قدرت در کعبه به نمایش گذاشته شود.
هوش مصنوعی: اگر در دنیا صدای من و نامم بلند شود، هنگامی که همه چیز آرام شود، قیامتی برپا خواهد شد.
هوش مصنوعی: نعمتهای بیپایان و الهی باعث شده که هیچ چیزی جز شکرگزاری بر سر سجده کردن باقی نماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.