بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت به دل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
که تا ز فتنه خصمان من برآسائی
پر آب کرد چو دریا دو چشم و از غم هجر
به رخ از مژه بارید دُرّ دریائی
به آه گفت رفیقان مرا همی بایند
کنار گیر و وداعی هلا که را بائی
به بر گرفت مرا تنگ و تنگ و اسب فراق
ببست و گفت که یارا تو بر چه سودائی
چه اوفتاد و چه کردم گنه به جای تو من
چرا به جستن هجران چنین مهیائی
مگر وصال منت ناپسند بود به دل
که بر براق فراقم سوار بنمائی
به هجر خنجر بر پای وصل من چه زنی
بر این غریبی و برنائیم نبخشائی
عجب بدی که نبودی نصیب من مسکین
فراق یار و غریبی و عشق و برنائی
به جان گرانی هجران چگونهای دانی
بسان خنجر زهراب داده بر پائی
همی گرستم میگفتم از رکاب بدیع
کجا روی و کجا باشی و چه وقت آئی
بگفت رفتن از تو ضرورتست مرا
گمان مبر که ز خودکامسیت خودرائی
به هر کجا که بوم در وفا و مهر توام
بگفتم ای دل و جان خود هم اینچنین آئی
بگفت تا بو باز آیم آنچنان باید
که دفتر از غزل و مدح من بیارائی
جواب دادم کای نور چشم و راحت جان
شد این مراد تو حاصل دگر چه فرمائی
همه غزل به صفات جمال تو گویم
به مدح ناصر دین سیدی و دلخوائی
جلال امت مجدالائمه ناصر دین
اساس فضل و بزرگی و اصل و دانائی
حسد ببرده بدو گر حسود آتشخوی
به خاک بسته آبش زباد پیمائی
به مدح خلقت و خلق محامدش شب و روز
هماره طوطی طبعم کند شکرخائی
ببیند آنچه نبینند دیگران آن کس
که خاک درگه او کرد کحل بینائی
گسسته باد همی رشته دم آنکس را
که دم زند بر او از منی و از مائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و اندوه ناشی از جدایی است. شاعر در آن به جستجوی راهکاری برای آینده میپردازد و از عشق و محبت واقعی سخن میگوید. او اشکها و غم هجران را تشبیه به دریا میکند و از دردهای جدایی و فراق میگوید. شاعر همچنین از غم جدایی و حسرت بر فقدان یار مینالد و میپرسد که چرا به چنین حالتی دچار شده است. او از اهمیت وفا و مهر در رابطهها سخن میگوید و به ستایش از محبوب و بزرگمنشی او میپردازد. در نهایت، شاعر به ندا دادن این حقیقت میپردازد که انسان باید همیشه قدردان و مراقب عشق و محبت باشد.
هوش مصنوعی: دیروز چشم بصیرتم به من الهام کرد که برای پیدا کردن راههای مناسب برای آیندهام فکر کنم و تدبیر کنم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که داشت، رازهایش را با من در میان گذاشت. آری، چنین رفتاری از دل یکدست و یکتا شایسته است.
هوش مصنوعی: گفتنی است که میخواهم از تو درخواست کنم که برای مدتی آرامش من را فراهم کنی تا از شر دشمنانم دور شوم و به آسایش برسم.
هوش مصنوعی: چشمهایش مانند دریا پر از اشک شد و از غم جدایی اشکها از مژههایش سرازیر شد و به مانند دریا جاری گردید.
هوش مصنوعی: دوستانم، با آه و ناله از من جدا نشوید و لحظهای پیش من بمانید تا وداعی دلسوزانه داشته باشیم.
هوش مصنوعی: من را به شدت در آغوش گرفت و جدایی مرا محاصره کرد و گفت: «دوست من، تو در پی چه چیزی هستی؟»
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از خود میپرسد که چه بر سر او آمده و چه گناهی انجام داده که باید به جای معشوق، چنین درد هجران را تحمل کند. او به شدت دلتنگی و عواطفش اشاره دارد و احساس میکند که گناهی در کار است که باعث این جدایی شده است. این پرسش نشاندهندهی حیرت و ناامیدی او از وضعیت موجود است.
هوش مصنوعی: آیا ارتباط با تو برای من ارزشمند نیست که به جای آن، بر اسب جدایی سوار شوم؟
هوش مصنوعی: در جدایی خود، چرا مثل خنجر به پای وصالم ضربه میزنی؟ بر این غریبی و تنهایی من جفا نکن و مرا ببخش.
هوش مصنوعی: چه چیز عجیبی است که نصیب من، که مسکینم، فقط جدایی از یار و غم غربت و عشق و انتظار بوده است.
هوش مصنوعی: هجران و دوری چقدر سنگین و سخت است، مثل خنجر زهرآلود که به پا زده شده باشد.
هوش مصنوعی: اگر من مدام از ظلم و ستم میگفتم، از کجا میتوانستم بفهمم که تو کجا هستی، چه حال و روزی داری و چه زمانی به ما سر خواهی زد؟
هوش مصنوعی: او گفت که جدایی از تو برایم ضروری است. تصور نکن که به خاطر خودخواهی یا خودرایی این تصمیم را گرفتم.
هوش مصنوعی: هر جا که باشم، در وفاداری و محبت تو هستم. به این دلیل، ای معشوق، جان خود را نیز همینگونه به تو تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: او گفت: تا زمانی که به من بازگردی، باید به گونهای باشد که دفترم را با غزلها و ستایشهای خود زینت بخشید.
هوش مصنوعی: گفتم ای روشنی چشم و آرامش روح، حالا که آرزویت به حقیقت پیوسته، اکنون چه میخواهی؟
هوش مصنوعی: من تمام اشعارم را درباره زیباییهای تو میسرایم و در مدح ناصری که دین را یاری میکند و دل را شاد میسازد.
هوش مصنوعی: این عبارت بیانگر عظمت یک فرد یا شخصیت است که نمایندهای از جمعیت و امت به شمار میرود. او در برقراری دین و اصول انسانی نقش کلیدی دارد و به خاطر دانش و فضایلش مورد احترام و تمجید قرار میگیرد. در واقع، این شخص هم از نظر معنوی و هم از نظر علمی، الگوی بزرگی برای دیگران است.
هوش مصنوعی: حسادت دیگری باعث شده که آتش حسد او خاموش شود و او را به خاک کشانده است. همچنین، در اثر این حسادت، آب او به وسیله باد پایین رفته است.
هوش مصنوعی: در ستایش آفرینش و ویژگیهای خوبش، شبانهروز زبان طبع من مانند طوطی شکرگزاری میکند.
هوش مصنوعی: کسی که درگاه او را به گرد و غبار مینشیند، توانایی دیدن چیزهایی را دارد که دیگران قادر به دیدن آن نیستند.
هوش مصنوعی: آدمی که در مورد من و ما صحبت میکند، باید از خود فاصله بگیرد و از ارتباطش با ما جدا شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرفتمت که رسیدی بدانچه میطلبی
گرفتمت که شدی آنچنان که میبایی
نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان
نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی
چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی
مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو
کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟
زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا
[...]
شه امیر نژادی وزیر والا قدر
که چون تو نیست امیر و وزیر والائی
ز عدل تو چو سمرقند هیچ شهر نبود
چو عزم تو ببخاراست چون بخارائی
همی روی ببخارا و بنده بی طاقت
[...]
کریم بار خدایا به ما توبه شائی
غریب نیست اگر بر همه ببخشائی
اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم
نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی
به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما
[...]
بزرگوارا در انتظار بخشش تو
نمانده است مرا طاقت شکیبائی
سه چیز رسم بود شاعران طامع را
نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی
اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.