گنجور

 
جامی

شنیده ام که ز من یاد کرده ای جایی

نداشتم من بیدل جز این تمنایی

کجا کند چو تویی یاد چون منی هیهات

همی پزم پی تسکین خویش سودایی

هزار بوسه زنم ز آرزوی پابوست

چو در ره تو نشان یابم از کف پایی

دلم ز هر دو جهان در غمت ازان یکتاست

که در زمانه نداری به حسن همتایی

هزار سرو و گل از باغ خاطرم رسته ست

ز فکر قامت و رخسار سرو بالایی

نه رنج خار و نه تشویش باغبان شب و روز

به دیده دل و جان می کنم تماشایی

مده به عشوه صورت عنان دل جامی

که هست در پس این پرده صورت آرایی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

گرفتمت که رسیدی بدانچه می‌طلبی

گرفتمت که شدی آنچنان که می‌بایی

نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان

نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!

وطواط

بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی

چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی

مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو

کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟

زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا

[...]

سوزنی سمرقندی

بر من آمد دوش آن در چشم بینائی

ز بهر جستن تدبیر رای فردائی

هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد

بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی

چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
قوامی رازی

کریم بار خدایا به ما توبه شائی

غریب نیست اگر بر همه ببخشائی

اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم

نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی

به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

بزرگوارا در انتظار بخشش تو

نمانده است مرا طاقت شکیبائی

سه چیز رسم بود شاعران طامع را

نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی

اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه