آه و صد آه از جفای چرخ بی سامان ما
دل پر از دردست از او، او کی کند درمان ما
ای نسیم صبحدم این بوی جان پرور بگو
از کجا آورده ای در کلبه ی احزان ما
از جفای چرخ جانم از جهان بیزار بود
با تن آوردی به بوی نامه ی او جان ما
با نگار شوخ بد عهدم بگویی زینهار
رحمتی کن رحمتی بر دیده ی گریان ما
هم ز روی لطف جانا یاد ما کن یک زمان
چون ز یادت نیست خالی سینه ی بریان ما
چون خضر من بار دیگر زندگی گیرم ز سر
گر به دست جانم افتد چشمه ی حیوان ما
گر سکندر جان بداد و چشمه ی حیوان نیافت
نوش لعل جان فزایش هست باری جان ما
ای مسلمانان ز دست دل به جان آمد جهان
چاره ی او می ندانم، نیست در فرمان ما
من طمع در عشق تو از جان و دل ببریده ام
سر به پایت افکنم کز دست شد سامان ما
سرو جان ما تویی اندر سرابستان خرام
تا بیاساید ز شوق قامت تو جان ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنجی عمیق است که شاعر از جفای روزگار و بیوفایی عشق احساس میکند. او از نسیم صبح میخواهد بگوید چه بویی از کجا آورده که دلهایشان را پر از خاطرات کرده است. شاعر از احساس بیروزی و دلتنگی برای معشوقش سخن میگوید و از او خواهش میکند که نگاهی به حال و روز گرانبارش بیندازد. او اشتیاقی عمیق به بازگشت به زندگی و امید به عشق دارد، به طوری که حاضر است جانش را فدای عشق کند. در نهایت، شاعر به محبوبش وعده میدهد که با دیدن او، جانش تجدید میشود و در کنار او آرامش خواهد یافت.
هوش مصنوعی: دل ما از بیعدالتیهای دنیا به شدت رنجیده است و هر چه بیشتر افکار و احساسات ما را آزار میدهد. ما در جستجوی درمان و آرامش هستیم، اما نمیدانیم چه کسی میتواند به ما کمک کند و دردهایمان را تسکین دهد.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، این عطر روحافزا را از کجا آوردهای که به کلبهی اندوه ما سر زدهای؟
هوش مصنوعی: من از بیرحمی روزگار کلافه و خستهام و از این دنیا دلزدهام، اما تو با وجود بدن خود، با عطر نامهاش جان ما را زنده کردهای.
هوش مصنوعی: با معشوقهای که بیوفاست میگوید: ای نگار زیبا، از تو درخواست دارم که به ما که چشمانمان پر از اشک است، رحم کنی و به حال ما ترحم داشته باشی.
هوش مصنوعی: یکبار هم که شده به خاطر محبتت به ما فکر کن، چرا که دل بیقراری داریم که از یاد تو خالی شده است.
هوش مصنوعی: اگر دوباره زندگی تازهای پیدا کنم، مانند خضر (پیامبر الهی که در زندگی جاودانه است) و اگر جانم به چشمهای از زندگی ابدی برسد.
هوش مصنوعی: اگر سکندر جانش را فدای هدفش کرد اما نتوانست چشمهی حیات را بیابد، در عوض، نوش لعل (شیرین و ارزشمند) که جانش را فزونی میبخشد، همیشه موجود است. بنابراین، جان ما نیز ممکن است به بهبودی و افزایش برسد.
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، دل از دست رفته به جانم رسیده و جهانی که در آن زندگی میکنیم، نمیدانم چه باید کرد. هیچ چیزی در اختیار ما نیست که بتوانیم برای حل این مشکل انجام دهیم.
هوش مصنوعی: من دیگر از عشق تو توقعی ندارم، تمام وجودم را به پای تو میگذارم، چرا که در اثر دوری از تو زندگیام برهم ریخته است.
هوش مصنوعی: ای دلبر زیبا، تو جان و روح ما هستی که در این سرزمین خیالی گام میزنی. تا زمانی که شوق دیدن قامت تو در دل ما وجود دارد، جان ما آرام نخواهد یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از پی شمس حق و دین دیده گریان ما
از پی آن آفتابست اشک چون باران ما
کشتی آن نوح کی بینیم هنگام وصال
چونک هستیها نماند از پی طوفان ما
جسم ما پنهان شود در بحر باد اوصاف خویش
[...]
گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما
می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما
ای طبیب از ما گذر، درمان درد ما مجوی
تا کند جانان ما از لطف خود درمان ما
یوسف عهد خودی تو، ای صنم با این جمال
[...]
بیگل رویت ندارد، رونقی بستان ما
بی حضورت، هیچ نوری نیست، در ایوان ما
گر بسامان سر کویش رسی ای باد صبح
عرضه داری شرح حال بی سرو سامان ما
در دل ما، خار غم بشکست و در دل غم، بماند
[...]
عاقبت رحمی کند بر درد ما، درمان ما
بندگان خویش را یاد آورد سلطان ما
گر نخواهد بود وصل یار ما اندر بهشت
لاجرم باغ جنان خواهد شدن زندان ما
تو ز وصل خویشتن هرگز نیفتادی جدا
[...]
دردمندم از لب لعلت بده درمان ما
کز رخ چون خورفکندی آتشی در جان ما
در دلم دردیست درمانش نمی دانم ز وصل
خود نمی آید به سر این درد بی درمان ما
خلق گویندم تو را بودی سر و سامان چه شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.