گنجور

 
جهان ملک خاتون

آه و صد آه از جفای چرخ بی سامان ما

دل پر از دردست از او، او کی کند درمان ما

ای نسیم صبحدم این بوی جان پرور بگو

از کجا آورده ای در کلبه ی احزان ما

از جفای چرخ جانم از جهان بیزار بود

با تن آوردی به بوی نامه ی او جان ما

با نگار شوخ بد عهدم بگویی زینهار

رحمتی کن رحمتی بر دیده ی گریان ما

هم ز روی لطف جانا یاد ما کن یک زمان

چون ز یادت نیست خالی سینه ی بریان ما

چون خضر من بار دیگر زندگی گیرم ز سر

گر به دست جانم افتد چشمه ی حیوان ما

گر سکندر جان بداد و چشمه ی حیوان نیافت

نوش لعل جان فزایش هست باری جان ما

ای مسلمانان ز دست دل به جان آمد جهان

چاره ی او می ندانم، نیست در فرمان ما

من طمع در عشق تو از جان و دل ببریده ام

سر به پایت افکنم کز دست شد سامان ما

سرو جان ما تویی اندر سرابستان خرام

تا بیاساید ز شوق قامت تو جان ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

از پی شمس حق و دین دیده گریان ما

از پی آن آفتابست اشک چون باران ما

کشتی آن نوح کی بینیم هنگام وصال

چونک هستی‌ها نماند از پی طوفان ما

جسم ما پنهان شود در بحر باد اوصاف خویش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما

می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما

ای طبیب از ما گذر، درمان درد ما مجوی

تا کند جانان ما از لطف خود درمان ما

یوسف عهد خودی تو، ای صنم با این جمال

[...]

سلمان ساوجی

بی‌گل رویت ندارد، رونقی بستان ما

بی حضورت، هیچ نوری نیست، در ایوان ما

گر بسامان سر کویش رسی ای باد صبح

عرضه داری شرح حال بی سرو سامان ما

در دل ما، خار غم بشکست و در دل غم، بماند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
ناصر بخارایی

عاقبت رحمی کند بر درد ما، درمان ما

بندگان خویش را یاد آورد سلطان ما

گر نخواهد بود وصل یار ما اندر بهشت

لاجرم باغ جنان خواهد شدن زندان ما

تو ز وصل خویشتن هرگز نیفتادی جدا

[...]

جهان ملک خاتون

دردمندم از لب لعلت بده درمان ما

کز رخ چون خورفکندی آتشی در جان ما

در دلم دردیست درمانش نمی دانم ز وصل

خود نمی آید به سر این درد بی درمان ما

خلق گویندم تو را بودی سر و سامان چه شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه