محمد ارثیزاد در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:
"شربتِ قند و گلاب از لبِ یارم فرمود
نرگس او که طبیبِ دلِ بیمارِ من است"در بابِ شربت_قند_و_گلاب یا گلشکر
نظامی در مخزن الاسرار میفرماید:
آدم از آن دانه که شد هیضهدار
توبه شدش گلشکر خوشگوارتوبهی دل در چمنش بوی توست
گلشکرش خاک سر کوی توستدل ز تو چون گلشکر توبه خورد
گلشکر از گلشکری توبه کردنظامی
به نظر میرسد گلشکر در بیتهای بالا همان قند و گلاب در غزلیات حافظ باشد، چون حافظ نیز در چندین بیت از دارویی به نام قند و گلاب نام برده است.
قندِ آمیخته با گُل نه علاجِ دلِ ماست
بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند
☆
شفا ز گفتهٔ شِکَّرفِشانِ حافظ جوی
که حاجتت به عِلاجِ گلاب و قند مبادذکر این نکته خالی از لطف نخواهد بود که در ادبیات کلاسیک هر کجا با واژه "گل" رو به رو میشویم، مراد همان گل سرخ است چرا که سایر گلها مثل نرگس، لاله، سوسن، ... همواره با ذکر نامشان در ابیات آورده میشدند. ظاهراً گلشکر یا شربت قند و گلاب برای بیماری دل درد به کار میرفته است، که امروز نیز کاربرد دارد.
بعد از ذکر آن نکته یکی دیگر از زیباییهای بیت را میآورم. پر واضح است که این ظرایف بر اهل فن پوشیده نیست.
همانطور که میدانیم یکی از علاقهمندیهای حضرت حافظ آرایهی پارادوکس بود، و در این بیت به زیبایی به نمایش درآمده است. و آن حضور نرگس که همیشه به بیمار بودن شهره است، به عنوان طبیب دل بیمار حافظ میباشد.
محمد ارثیزاد در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:
"کوهِ اندوهِ فراقت به چه حالت بکشد؟
حافظ خسته که از ناله تنش چون نالیست"
بدون تردید در میان شاعران فارسی زبان هیچکس به اندازه حافظ علاقهمند به موسیقی نبوده است، و این ناشی از آگاهی و اشراف خواجه به ظرایف موسیقی درونی و بیرونی شعر می باشد. چرا که خواجه هم حافظ قرآن بود و آشنا به علم تجوید، و هم آشنا به موسیقی؛ از قرائن پیداست که آواز را نیز خوش میخواندند.ز چَنگِ زهره شنیدم که صبحدم میگفت
غلامِ حافظِ خوش لهجهٔ خوش آوازمجدای از بحث موسیقی بیرونی، در بیتی که در آغاز کلام آمده است، مثل تعداد زیادی از بیت های سروده شده، ظرایف موسیقی درونی قابل مشاهده است. از آن جمله به کار بردن دو واژه "کوه" و "اندوه" و نیز "فراقت" و "حالت" که زیبایی این مصراع را دوچندان کردهاند. چرا که کشیدگی دو مصوت بلند "او" در انتهای کلمات "کوه" و "اندوه" نشاندهنده زحمتیست که برای حمل بار هجران (ماهم این هفته شد از شهر و به چشمم سالیست...) متحمل شدهاست، و ضربههای پشت سر همی که توسط " َت" در انتهای دو کلمه "فراقت" و "حالت" شنیده میشود بیانگر ناتوانی عاشق در برابر آن اندوه بزرگ میباشد.
محمد ارثیزاد در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:
"باد صبا ز عهد صِبی یاد میدهد
جاندارویی که غم ببرد درده ای صبیّ"حضرت حافظ در بیتی دیگر میفرمایند:
"چون صبا با تن بیمار و دل بیطاقت
به هواداری آن سرو خرامان بروم"
بیمار بودن صبا با توجه به حرکت افتان و خیزان باد سحرگاهی مضمونی است که سالها توسط شاعران مختلف پرورده شده و شاهد مثال های فراوانی در این رابطه میتوان ارائه نمود. در بیت "باد صبا ز عهد صِبی یاد میدهد..." نیز، با اینکه شاعر اشاره ای به بیمار بودن صبا ندارد ولی با آوردن واژه "دارو" در مصراع دوم نهایت بهره را از این کلمه برده و ایهام زیبایی را آفریده است. و این تبحر از ویژگیهای قلم خواجهی شیراز می باشد و بس.
سیروس عزیززاده در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۲ - مقالت هفتم در فضیلت آدمی بر حیوانات:
خدمت جناب آریانا:
من فکر میکنم که قصه ی خاصی منظور شاعر نبوده چون در بیت بعد در رابطه با نتیجه کار آهنگر و عطار منظورشو بیان کرده. فکر میکنم منظورش اینه که عقل وجود مارو صیقل میده ( مثل آهنگر که آهن رو صیقل میده) و طبیعت هم محرک احساسات و جسم ما هستش ( مثل عطار که با عطر و دارو این کار رو با انسان میکنه).
عبدالعزیز میرخزیمه در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:
گفت آن یار کزو گشت سر دار , بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
نکته ی ظریف بیت فوق اینست که حضرت حافظ نمیگه "...آن یار که او گشت سر دار, بلند" بلکه میگه "..کزو گشت سر دار, بلند" یعنی که از او یعنی از حلاج و بر دار کشته شدنش , دار سرش بالا رفته یعنی دار مباهات میکند که من آنم که چون حلاجی را بر من آویخته اند
علی میراحمدی در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۳ در پاسخ به نسیم بهاری دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
منوچهری دامغانی شعر شاهکاری دارد در وصف شمع که از بهترین قصاید ادبیات پارسی است اما در یک بیت ازین قصیده هم واژه لگن بکار برده شده که من با هر بار خواندن این اثر متعجب میشدم که چرا این شاعر توانا این واژه را بکار برده است، گویا در گذشته معنا و مفهوم دیگری داشته است.
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
ور نیی عاشق، چرا گریی همی بر خویشتن
کوکبی آری ولیکن آسمان تست موم
عاشقی آری، ولیکن هست معشوقت لگن
نسیم بهاری در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۱ در پاسخ به مجتبی آموزگار دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
بله صحیح است. من هم به معنای امروزی لگن فکر میکردم و واژه را نامناسب دیدم ولی در لغتنامه دهخدا معنی شمعدان را یافتم و قانع شدم.
مهدی شاه در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۰ در پاسخ به پریسا مالکی شریفی دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵:
تلمیح است به آیه 21 سوره مبارکه انسان:
بر اندامشان جامه هایی از حریر نازک و سبز رنگ و دیبای ستبر است و با دستبندهایی از نقره آراسته شده اند، و پروردگارشان باده طهور به آنان می نوشاند. (۲۱)
مهدی شاه در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵:
استاد شفیعی کدکنی در مقدمه تصحیح منطق الطیر عطار، این غزل را به تصریح محمد عوفی در تذکره لباب الالباب از آن شمس الدین محمد بن طغان کرمانی دانسته اند.
سیامک یوسفی در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:
فرض کنید مولانا دیروز غزل معروف "بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست" را سروده و امروز پس از تفکر و عبادت به نقد افکار دیروز پرداخته و برای اینکه مقام خلوص و خشوع و افتادگی و "ذره وار" بودن را به خود یاد آوری کند این شعر را در پاسخ به خود سروده. آنگاه ارزش این "موعظه" آشکار میشود و کسی هم این را حمل بر گستاخی نمیکند.
سعدی یا هر کس دیگری که این شعر را سروده هدف بی احترامی نداشته. این بزرگان هر دو انسان بودند و نیازی نیست از آنها بت بسازیم و ایشان را معصوم انگاریم.
رهاد سرامی در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۶:
درود بر شما بزرگواران
استاد قدمعلی سرامی این بیت را به این شکل خواندهاند:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگْ تنگ
...
ویدیو را ببینید:
مرگ، عمر جاودانه است!
فاطمه یاوری در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵:
گفتا کدام؟
کی؟
کجا؟
که برد؟
فاطمه یاوری در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:
که هرچ از جان برون آید،
نشیند لاجرم بر دل.....!
رضا از کرمان در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۴ در پاسخ به سعید دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
آقا سعید سلام
گرچه از تاریخ حاشیه شما مدت مدیدی گذشته ولی خدمتت معروض میدارم که غزلی از جامی با تضمین ابیات این غزل حافظ با مطلع ذیل داریم
شراب لعل باشد قوت جانها قوت دلها
که فکر کنم منظور شما بوده چون در بیت دوم جامی میفرماید:
چو زاول عشق مشکل بود وآخر هم چرا گویم
الا یا ایها ساقی ادر کاسا وناولها
شاد باشی عزیز
رضا از کرمان در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ ادیب الممالک » دیوان اشعار » سرودهای وطنی » شمارهٔ ۲ - سرود غم:
سلام
این سروده اشاره به واقعه به توپ بستن مجلس توسط لیاخوف روسی وآغاز استبداد صغیر دارد احتمالاً
ایرج کریم پور نطنزی در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۷۹ - ذکر شیخ ابراهیم شبانی:
هوالطیف، این که عارف بزرگ شیخ ابراهیم نیشابوری گفته است: من مخالفت الوقت سوء الادب منظور چه بوده است؟
احسان صبا در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۹:
سلام
مراد از شمع سرنگون، ستاره و پرده نیلگون، آسمان است
محمد یگانه در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۵۶ در پاسخ به فلانی دربارهٔ فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱:
دوست عزیز این سنت در همه سبک ها رواج داشته و به معنا جعل یا... نیست بلکه شاعر با استفاده از اسلوب اشعار دیگر اندیشه خود را بیان میکند
رضا از کرمان در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۴۸ در پاسخ به علی محمودی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۸ - چالیش عقل با نفس هم چون تنازع مجنون با ناقه میل مجنون سوی حره میل ناقه واپس سوی کره چنانک گفت مجنون هوا ناقتی خلفی و قدامی الهوی و انی و ایاها لمختلفان:
سلام علی جان
مولانا در این بخش وعلی الخصوص بیت 13 به بعد تقابل روح خدایی ویا جان آدمی ،باتن خاکی در سفر دنیوی را در مثال به سفر مجنون با ناقه مشابهت داده است ودر بیت 26 و 27 عشق به حضرت خداوند را مطرح کرده و انسان گمراهی که در راه این سفر عشق ،از تن خاکی پیاده و چون گوی غلطان نگردد را، مستوجب نفرین حکیم خوش دهن میداند پس منظور عشق به خداوند است .
شاد باشی عزیز
محمد ارثیزاد در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰: