قاسم ف در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:
حسن تخلص در نسخه محمود حکیم:
حافظ از عشق خط وخال تو سرگردان است
همچو پرگار ولی نقطه ی دل پابرجاست
مسکین عاشق در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:
سلام
اقا امین خواهشا جمشید رو به حضرت سلیمان نچسبون.
مسکین عاشق در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:
سلام
به قول مرحوم حاج محمد رضا آقاسی شاعر معروف اهلبیت :
بنده آنم که لطفش دایم است / با من و بی من به ذاتش قائم است
بهرام مشهور در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:
بیت ماقبل آخر را اصلاح فرمائید به صورت زیر :
ساغر لطیف و دلکش می افکنی به خاک
و اندیشه از بلای خماری نمی کنی
فریبرز مالکی در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۲ - خراب شدن مجنون به اول دور عشق، و از مستی، در پایهاء کو افتادن، و خبر یافتن پدر، وسوی آن بی خبر دویدن، و از آب دیده و باد سینه سلسله در پای مجنون کردن، و زنجیر کشانش پیش مادر آوردن:
ز آزردن دست و پا توان زیست،
ز آزار جگر توان زیست؟
در مصرع دوم
ز آزارجگر گجا توان زیست درست است
محمد در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:
سلام
در بیت سوم این هم ذکر شده و به نظرم این هم معنی درست و خوبی دارد، باز اساتید اظهار نظر کنند، هرچند نسخه فروغی هم به شکل بالا نوشته.
اشک حسرت به سرانگشت فرو میگیرم
که اگر راه دهم قافله در گل برود
فریبرز مالکی در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۱ - پرده برداشتن دمهای سرد از روی لیلی، و دیدن مادر پژمردگی آن گل، و شمهای ازان پرده دریدگی در دماغ پدرش دمیدن، و روان کردن پیر، آب از دو دیده، و لیلی را، چون ریحان سفالین، در گوشهٔ محنت، پای در گل کردن:
او ماند به کنج حجره دلتنگ
میدارد ز گریه خاک را رنگ
در مصرع دوم
می داد زگریه خاک را رنگ درست است
فریبرز مالکی در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۰ - آغاز سلسله جنبانیدن مجنون و لیلی:
لب مانده ز گفت و زبان هم
دل گشته بهم یکی و جان هم
لب مانده زگفت و از زبان هم درست است
فریبرز مالکی در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۰ - آغاز سلسله جنبانیدن مجنون و لیلی:
سر تا به قدم کرشمه و ناز
هر سر کش حسن و هم سرانداز
هم سرکش حسن و هم سرانداز درست است
محمد حسن مومنیان در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:
بازآن باید به "بازان" تغییر یابد
حسین در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۴۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵:
محسن چاوشی خیلی از ماها رو با تمدن پر بار میهنمون آشتی دوباره داد....
حسین در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۴:
اومدم ببینم معنی این غزل چیه که استاد چاوشی خونده....؟؟؟؟؟؟؟ دیدم همه از محسن دارن میگن!!!! :)
محمد حسن مومنیان در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۰۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:
آوازهٔ تست باید به آوازه ی آواز تست تغییر یابد.
قاسم فطری در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:
گوز در اینجا به معنی گوژ، کوژ وخمیده است.فردوسی این کلمه را بااین معنی فراوان بکار برده است مثلا:
همیشه تو را جاودان باد روز به شادی وبدخواه را پشت گوز.
والبته باجوز فرق دارد زیرا ج در جوز فتحه دارد ولی این کلمه هماهنگ با قافیه سایر ابیات غزل صدای کشیده "او"دارد
آرزو در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:
در بیت آخر بهل به معنی رها کردن، اجازه دادن، روا دانستن، آزاد کردن صحیح است. نه بحل. (بحلند بندگانت...)
ناشناس در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۴:
کوش به غوغا مکن...... دست بافت بودن یعنی ساخته دست بشر بودن و الهی نبودن در این شعر .می فرماید
" سر من ِ عاشق خود را از تن جدا کن تا منیت من از بین برود و کشته توشوم چرا که سلطنت تو و قهرمانی تو در کشور عشق داده خداوندی ست .این مملکت عشق را با ترفند بشری نگرفته ای .پس یه امر خدا هر که را دم از عشق تو که خودت در خدا فانی هستی می زند ،ولی اندکی در وی منیت است از تن جدا کن که دست تو دست خداست
عماد در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:
میخواستم بدونم ((آفتاب وفا)) ایهامی درش هست یا نه؟
سجّاد در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
سلام دوستان
من فکر می کنم در بیت دوم طبق برخی نسخ باید عبارت "کشتی نشستگانیم" باشد چراکه این عبارت بهتر مفهومی را می رساند که گویی ما همگی در حالت آماده باش هستیم و از باد موافق مدد می طلبیم که اگر بوزد ما را به مقصد می رساند اما اگر کشتی شکسته باشد که چه باد بوزد یا نوزد ما به مقصدی نخواهیم رسید
سجّاد در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۵۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:
در بیت پنجم با این بیت شعر پروین اعتصامی که میگوید:
ما که دشمن را چنین میپروریم دوستان را از نظر چون میبریم؟
ارتباط معنایی وجود دارد
مسکین عاشق در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵: