گنجور

حاشیه‌ها

میترا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

قمت به چه معنایی است در هیچ فرهنگی پیدا نکردم

چنور برهانی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۰ - آزاد شدن دختران جمشید از بند ضحاک به دست فریدون:

برون آوریدن دختران جم از خوابگاه ضحاک در نسخه خالقی مطلق بدینگونه است:
برون آورید از شبستان اوی
بتان سیه‌موی خورشید روی
بفرمود شستن سرانشان نخست
روانشان پس از تیرگی¬ها بشست
ره داور پاک بنمودشان
از آلودگی سر بپالودشان
که پروردۀ بت پرستان بدن
چن آسیمه برسان مستان بدند
پس آن خواهران جهاندار جم
به نرگس گل سرخ را داد نم
گشادند بر آفریدون سخن
که نو باش تا هست گیتی کهن
چه اختر بد این از تو ای نیک‌بخت؟
چه باری؟ ز شاخ کدامین درخت؟
که ایدون به بالین شیرآمدی
ستمکاره مردی دلیر آمدی
چه مایه جهان گشت بر ما به بد
ز کردار این جادوی کم ‌خرد
ندیدیم کس کاین چنین زهره داشت
نه زین پایگه از هنر بهره داشت
که¬ش اندیشۀ گاه او آمدی
و گر آرزوش جاه او آمدی
چنین داد پاسخ فریدون که تخت
نماند به کس جاودانه، نه بخت
منم پور آن نیک‌بخت آبتین
که ضحّاک بگرفت از ایران زمین
بکشتش به زاری و من کینه جوی
نهادم سوی تخت ضحاک روی
همان گاو بر مایه کم دایه بود
ز پیکر تنش همچو پیرایه بود
ز خون چنان بی‌زبان چارپای
چه آید بران مرد ناپاک رای
کمر بسته‌ام لاجرم جنگ جوی
از ایران به کین اندر آورده روی
سرش را بدین گرزۀ گاو چهر
بکوبم نه بخشایش آرم نه مهر
سخن را چو بشنید ازو ارنواز
گشاده شدش بر دل پاک راز
بدو گفت شاه آفریدون تویی
که ویران کنی تنبل و جادویی
کجا هوش ضحاک بر دست تست
گشایش جهان را کمربست تست
ز تخم کیان ما دو پوشیده پاک
شده رام با او ز بیم هلاک
همی جفت‌مان خواند و جفت مار
چگونه توان بودن ای شهریار
فریدون چنین پاسخ آورد باز
که گر با بلا چرخ را نیست راز
ببرم پی اژدها را ز خاک
بشویم جهان را ز ناپاک پاک
بباید شما را کنون گفت راست
که آن بی‌بها اژدهافش کجاست
برو خوب رویان گشادند راز
مگر که اژدها را سرآید به گاز
بگفتند کو سوی هندوستان
بشد تا کند هند جادوستان
ببرد سر بی‌گناهان هزار
هراسان شده¬ست از بد روزگار
کجا گفته بودش یکی پیش بین
که پردخته کی گردد از تو زمین
که آید که گیرد سر تخت تو
چگونه فرو پژمرد بخت تو
دلش زان زده فال پر آتش ست
همه زندگانی برو ناخوش ست
همی خون دام و دد و مرد و زن
بریزد کند در یکی آب زن
مگر کو سر و تن بشوید به خون
شود فال اخترشناسان نگون
همان نیز زان مارها بر دو کفت
به رنج درازست مانده شگفت
ازین کشور آید به دیگر شود
ز رنج دو مار سیه نغنود
بیامد کنون گاه بازآمدنش
که جایی نباشد فراوان بدنش
گشاد آن نگار جگر خسته راز
نهاده بدو گوش گردن‌فراز
(ج1، ص 75- 78، ب 328- 366)
در باورهای اسطوره ای با کشتن کسی روح و حیات او منتقل می شده است، پس ضحاک برای استمرار حیات سر و تن خود را با خون می شسته است. علاوه بر آن شستن سر و تن با خون جنبه باطل کردن سحر و جادو را داشته است و به عنوان جادوشکن استفاده می شده است.
مارهای روی دوش ضحاک را می توان به عذاب وجدان او از کشتن مرداس، پدرش تعبیر کرد.

چنور برهانی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۹ - سفر فریدون و سپاهش از اروندرود تا بیت‌المقدس پایتخت ضحاک:

این ابیات در نسخه خالقی مطلق بدین صورت است:
چو آمد به نزدیک اروندرود
فرستاد زی رودبانان درود
که کشتی و زورق هم اندر شتاب
گذارید یکسر بدین روی آب
نیاورد کشتی نگهبان رود
نیامد به گفت فریدون فرود
چنین داد پاسخ که شاه جهان
چنین گفت با من سخن در نهان
که مگذار یک پشه را تا نخست
جوازی نیابی به مهری درست
فریدون چو بشنید شد خشمناک
از آن ژرف دریا نیامدش باک
(ج1، ص 73- 74، ب 296- 301)

بینوا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

حضرت استادی(گنجور)
آیا این غزل ترکی است یا شما هم جلال الدین محمد بلخی (خراسانی) را (رومی) و شاعر ترک می دانید وگرنه حاشیه گذاشتن ترکی چه محملی دارد . آیا شما هم آب به آسیای کسانی میریزید که می خواهند مولوی را مصادره کنند . موفق باشید

کمال در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۹:

جمع آن: 7787

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:

جناب نیک عزیز
در نسخه بنده وجود دارد
مطابق نسخه تصحیح شده رینولد نیکلسن است و در سال 1379 توسط انتشارات نگاه منتشر شده است.

روفیا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸:

به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
امروز با خودم داشتم می اندیشیدم که رستگاری از ریشه رستن به معنای جان به در بردن است نه دقیقا سعادت، یعنی از گزند در امان بودن...
و ناگهان به یاد واژه rescue به معنای نجات یافتن افتادم که شبیه واژه رستن است!
و صفت رستگار معادل واژه rescued صفت مفعولی به معنای رسته یا نجات یافته است.
و چقدر این سخن حکیم علمی و درست به نظر میرسد.
اگر به نیکی گرایی و کسی را میازاری یحتمل از گزند در امان خواهی بود و در حاشیه امنی خواهی زیست ولی الزاما سعادتمند نخواهی شد.
چرا که سعادتمندی به هزاران عامل دیگر بستگی دارد. یک احساس درونی بسیار پیچیده است و تحت تاثیر حوادث بیشمار روزگار...

آرمین رضایتی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

در بیت یازدهم مصرع دوم آمده: «مرا او را جهان بنده شد سر به سر» که واژه «مرا» آشکارا نادرست است و باید به «مَر» دگرگون شود.

سید محمد کشفی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

استاد شجریان نیز این غزل را به زیبایی تمام درآلبوم غوغای عشقبازان خوانده اند که شنیدن آن به درک مفهوم کمک میکند البته ایشان بیت چهارم را ای جان جان ای جان جان ... خوانده اند

سید محمد کشفی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

استاد شجریان نیز این غزل را به زیبایی تمام در آلبوم غوغای عشقبازان خوانده اند که شنیدن آن توصیه می شود البته ایشان بیت چهارم را به صورت ای جان جان ای جان جان خوانده اند

hamun در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

سلام
آیا باید با چنین مطلعی حافظ مجبور باشد ادامه دهد؟
آیا در بیت اول آنچنان غرق نمیشویم که تا آخرش رو درک کنیم و ببینیم؟
زلف آشفته : به دور از تشریفات و آداب
خی ( خوی ) کرده : جهد کرده و در هیجان
خندان لب : روی گشاده و شاد
مست : از خود بی خود و صاف و باحقیقت
به به به به
پیرهن چاک : بدور از پنهان کاری و قواعد بازی
غزل خوان : اهل دل و معنی
صراحی در دست : بخشنده و پذیرنده
هزاران آفرین بر تو ای حافظ عزیز

رکن در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶:

از دوستان تثقاضا می شود توضیحی در باره بیت آخر بنویسند. با تشکر

* در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۹ - در وصف بهار و مدح خواجه علی‌بن محمد:

سلام.لطفا هرکی ترجمه این شعر رو میدونه بذاره.

رضا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

بیت 5 غلط املائی داره
---
پاسخ: با تشکر، «به» اضافی حذف شد.

رضا ر س در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۹ - حکایت در فضیلت خاموشی و آفت بسیار سخنی:

در بعضی نسخه ها اینطور ضبط شده در بیت دوم مصراع دوم: چه دیدم؟ چویلدا سیاهی دراز.
که متناسب هم به نظر میرسه از لحاظ تشبیه اون فرد به شب یلدا....
تا نظر اساتید چه باشد

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۳۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

شعر زیباییست به شرط آنکه با محملات آلوده به خرافات حاشیه نویسان خرافاتی ادغام نشود

فرید در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴۰:

سودای توام درب جنون میزد دوش درست است

س،م در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

آقای مهدوی فر گرامی
گویا مولانا اغلب به جای ” که “ در نوشتار امروز ” کی “ بکار می برده است ، شما هم همان ”که “ بخوانید
گنجور از نسخه ی نیکلسون برداشت نکرده ،
با درود

علی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:

باسلام و ادب خدمت دوستان
به نظرم بیت اول اشاره به قوس نزول انسان داره و از بیت دوم می خواهد شروع به قوس صعود کند.
لذا در شعر حافظ تصرف نشود زیبایی خودش را دارد.

علی مهدوی فر در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

با سلام و تبریک یلدای 1394
در بیت دوازدهم نوشته اید:
همچو نی زهری و تریاقی «کی» دید
همچو نی دمساز و مشتاقی «کی» دید
بنده به نسخه تصحیح شده نیکلسون مراجعه کردم، به این صورت بود:
همچو نی زهری و تریاقی «که» دید
همچو نی دمساز و مشتاقی «که» دید
کاملا واضح است که «کی» اشتباه است و در وزن هم مشکل ایجاد می کند.
لطفاً تصحیح شود.

۱
۴۱۵۲
۴۱۵۳
۴۱۵۴
۴۱۵۵
۴۱۵۶
۵۶۴۲