هادی طیطه در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:
با درود و سپاس فراوان
وزن این شعر می شود : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن (بحر مجتث مثمن مخبون اصلم)
و باید دانست فعلن با فع لن متفاوت است
زیرا که فعلن از فاعلاتن مخبون محذوف است
ولی فع لن از فاعلاتن اصلم است .
موفق باشید
هادی طیطه دانشجوی رشته زبان و ادبیات پارسی
پویان در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۱ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹:
با عرض سلام
دوستان گرامی، لفظ به کار گرفته شده توسط شاه نعمت الله ولی(ره)، اگر چه در نزد عامه مردم کلمه ایست نازیبا و ناپسند؛ اما در علم نجوم که برای سیارات و ستارگان صفاتی را درنظر میگرفتند، این صفت برای زهره (ناهید، ونوس، عیشتار {ایشتار}) ذکر شده است. همچون صفتی که دوست عزیزمان س م نقل کردند "زهره چنگی"
من واقعاً خوشحالم از اینکه به طور اتفاقی با چنین قصیده ای آشنا شدم. این را مدیون دوستانی هستم که در ذیل این شعر حاشیه نویسی کرده اند. در این قصیده به اجمال اصول مهمی از عقاید اهل طریقت به زیبایی بیان شده است.
س م عزیز، اگر تنها به آن لفظی که شاه نعمت الله ولی (ره) آورده اند بنگرید حق کاملاً به جانب شما خواهد بود. قطعاً ناپسند و زشت است، اما برای معنای کلمات پسندیده تر آن است که آنها را در زمینۀ متنی که به کار رفته اند بررسی کنیم. منظور ایشان در اینجا توضیح و تشریح نوع خاصی از مراتب وجودی است و زهره در اینجا نه به معنای نامی برای خانم ها که به معنای سیاره زهره (ناهید، ونوس و...) است و این صفتی است که برای سیاره زهره پیش از ایشان نیز نقل کرده اند.
در پنج بیت مانده با انتهای قصیده:
سَر حَمَل می دان و گردن "نور" باشد بی گمان
هر دو پایت ای برادر فی المثل جوزا بود
واژه نور باید به "ثور" تغییر یابد، ثور (گاونر) برج دوم از مجموعۀ دوازده گانه دایرة البروج است.
پاینده باشید
شمس شیرازی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴:
ناشناس گرامی،
در سه بیت نخست مانا دقیقا (معنی )مانا می دهد! :
ای بسا ماناست که به عربی رفته و معنا ، معنی شده است
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲:
*******************************
*******************************
مد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید!
تا ........................... که چرا دوری کرد
بگوید به حریفان: 22 نسخه (801، 813، 819، 821، 823، 824، 825 و 15 نسخه متأخر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال
نگویند حریفان: 12 نسخه (803، 843 و 10 نسخه متأخر یا بیتاریخ) قزوینی- غنی، سایه، خرمشاهی- جاوید
ﯨﮔویند حریفان: 2 نسخه (822، 827: حرف نخست بدون نقطه)
بگویند حریفان: 1 نسخۀ متأخر (864)
37 نسخه غزل 135 و بیت فوق را دارند. نسخۀ مورخ 818 غزل را ندارد.
کوزۀ را از سرداب یا جای خنک دیگری که در آنجا نگهداری میشد به مجلس میآوردند، نمِ هوا را میگرفت و عرق میکرد.
****************************************
****************************************
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:
زهی همّت که حافظ راست کز دنییّ و از عُقبی
....................................... بجز خاک سر کویَت
نیامد هیچ در چشمش : 16 نسخه (801، 807، 814-813، 816، 818، 819، 822، 824، 825، 827 کمبریج، 843 و 4 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ)
نیاید هیچ در چشمش : 14 نسخه (827، 838-817 و 12 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ)
نیاﯨﺪ هیچ در چشمش : 4 نسخه (814-813 و 3 نسخۀ متأخّر: 854، 855، 857) جزء «ﯨﺪ» بدون نقطه
که در چشمش نمیآید : 3 نسخه (821، 823 و 1 نسخۀ بیتاریخ)
نیابد هیچ در چشمش : 1 نسخۀ بیتاریخ
نیارد هیچ در خاطر : 1 نسخۀ بیتاریخ
از 39 نسخۀ مکتوب در قرن نهم اعم از مورخ و بیتاریخ که غزل 94 را دارند، نسخۀ مورخ 864 بیت تخلص را ندارد. نسخۀ مورخ 803 خودِ غزل را ندارد.
**************************************
**************************************
متفکر در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
نه اینکه من صاحب نظر باشم . ولی از مقایسه مثنوی با قرآن و چسباندن معانی قرآنی و ارتباط آنها ، واقعا کلافه میشوم
من قرآن شناس و قرآندخوان نیستم ، فکر نمیکنم شاملو هم قرآن شناس بود ، ولی مثنوی را برای دل خودم و به اندازه فهم خودم میخوانم و میفهمم
مثلا در مورد ، هر که او را دور ماند از اصل خویش
در زمانی که قرآن و اسلام در گوشت و پوست و خون مردم نفوذ کرده بود ، نمیتواند معنای شناخت قرآن و شناخت دوباره اله را داشته باشد
چرا نمیشود آنرا به دور ماندن از اصل انسانیت معنی کرد که مذهبیون مردم را از آن دور کرده بودند
افرادی که تفسیر قرآن را تنها در حیطه فهم علما میدانند ، تعجبی هم ندارد که بقیه را نفهم و از درک معانی مثنوی عاجز بدانند
آقایی که میگویی مثنوی بدون قرآن هیچ است ، اگر اینگونه بود اصلا مثنوی گفته نمیشد . دیگر با وجود قرآن چه اصراری بود که به مولانا برای سرودن مثنوب داشته باشند
اصلا خود شما چرا با علم و دانش فهم قرآن ، مثنوی میخوانید
اینهمه بزرگان و علاقمندان غیر مسلمان که مثنوی میخوانند ، آیا چشمشان به قرآن خورده است ؟
این دکان مشتری زیادی دارد ، ولی مثنوی خودش برای خودش یک سوپر مارکت است و احتیاجی به آوردن جنس از این بقالی های کوچک ندارد
س ، م در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹:
ناشناس جان
راست میگویی
ولی من شاه نعمتالله را که روحش شاد زیاد نمی شناسم
که از نکات خوبش تمجیدی بیاورم
ولی همیشه در ادبیات ، زهره ، را به عنوان رامشگر آسمان می شناسیم ، می توانست بگوید زهره ی چنگی،
این نسبت ناموزون ممکن است به خیلی از خانم ها که نامشان زهره است برخورد داشته باشد
شکر خدا من چنین نامی در آشنایانم نمی شناسم ولی فرض کنید کسی یکی از بستگانش زهره باشد ، چگونه می تواند این بیت را معنی کند؟
عفت کلام زیور ادیبان است
شاد باشید
راستی، ناشناس جان ، اگر یک نام مستعار یا حرفی از حروف الفبا برای خود انتخاب کنید شمارا با چندین ناشناس دیگر اشتباه نمی گیرم
ببخشید از جسارتم
همیشه بیدار در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
موعظه
همیشه بیدار در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹:
حقیر فقط یک معنی از این کلمه میشناسد (آن هم معنی زشتی است)؛ مگر معنی دیگری هم دارد یا شاید اشتباه املایی است؟
همیشه بیدار در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
با درود خدمت بانو روفیا گرامی: به نظر حقیر بیشتر اشعار مولانا بیشتر جنبه مؤعضه دارند و ندیدم که ایشان ادعای علمی بودن یا استدلالی بودن اشعار خود را بکند. البته چون بیشتر مردم با استدلال بهتر به معنی میرسند ایشان خیلی از اشعار را استدلالی نوشتند و گر نه بیشتر اشعار ایشان پند و مؤعضه هستند. این حرف در مورد قرآن مجید هم صادق است.
این حرف که
ذکر هندستان کند پیل از طلب
پس مصور گردد آن ذکرش به شب
و مثالی که شما مرقوم فرمودید:
"پس در خواب دیدن چیزی ضرورتا بدین معنا نیست که شما قبلا در آن مکان بوده اید!"
با هم نمیتوانند همخوانی داشته باشند ولی هدف ایشان این نیست که ما این استدلال را قبول کنیم یا نه. ایشان میخواهد بگوید:
اذکروا الله کار هر اوباش نیست
ارجعی بر پای هر قلاش نیست
لیک تو آیس مشو هم پیل باش
ور نه پیلی در پی تبدیل باش
کیمیاسازان گردون را ببین
بشنو از میناگران هر دم طنین
نقشبندانند در جو فلک
کارسازانند بهر لی و لک
گر نبینی خلق مشکین جیب را
بنگر ای شبکور این آسیب را
هر دم آسیبست بر ادراک تو
نبت نو نو رسته بین از خاک تو
زین بد ابراهیم ادهم دیده خواب
بسط هندستان دل را بیحجاب
لاجرم زنجیرها را بر درید
مملکت بر هم زد و شد ناپدید
آن نشان دید هندستان بود
که جهد از خواب و دیوانه شود
به نظر حقیر حرف شما که میشود فرض کرد که کسی خواب جایی را ببیند که هیچ وقت در آنجا نبوده، ولی بر عکس آن هم میشود تصور کرد: وقتی که من خواب ببینم و فرض کنم که خواب دیدم چون زادگاه من آنجاست و به پندهای مولانا عمل کنم در هر دو صورت (چه این استدلال درست یا غلط باشد) ضرری نکرده ام.
روفیا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:
من نمی دانم س، م گرامی
آن معنا که من حدس می زنم هم خنده دار است!
روفیا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
همیشه بیدار گرامی
تمثیل نوعی استدلال است و حتما باید مشابهت بین دو چیز مبنای منطقی داشته باشد.
در اشعاری که شما در واپسین حاشیه آورده آید مولانا تنها یک سری ادعا فارغ از استدلال را مطرح می کند.
خواننده می تواند این ادعاها را بپذیرد یا نپذیرد.
مولانا هم برای ادعاهایش دلیل نیاورده است!
ولی در مقایسه فیل و انسان دارد از دریچه علم، منطق، استدلال و reasoning وارد می شود.
آیا من باید استدلالی که درست نیست را بپذیرم و بگویم این جا استدلال کار نمیکند؟؟
در صورت امکان تعریف واژه های استدلال و تمثیل را جستجو کنید و نظرتان را اعلام بفرمایید.
من خود نیز همواره از جستجو گران معنا بوده ام و ارادتی خاص خدمت حضرت مولانا دارم. هیچگاه نتوانستم در حاشیه ای به بیش از دو یا سه بیت او بپردازم چرا که اسرار بسیاری در ابیاتش می یابم. ولی اینجا در اصل معنا مشکلاتی می بینم.
همیشه بیدار در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
پیل باید تا چو خسپد او ستان
خواب بیند خطهٔ هندوستان
خر نبیند هیچ هندستان به خواب
خر ز هندستان نکردست اغتراب
روفیا جان: حقیر اگر به چشم علمی و استدلالی به این ابیات بنگرم باید اول بپرسم که او از کجا میداند که حیوانها خواب میبینند و اگر هم این درست است از کجا میداند که فیل خواب از هندوستان می بیند.
حقیر بر این باور هستم که با خواندن این ابیات باید کمی از علم و استدلال رها شد و معنی را درک کرد.
از دید غیر علمی همه اینها تمثیل هستند که معنی را به ما بفهمانند:
ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بیجاییم و بیجا می رویم
لآله اندر پی الالله است
همچو لا ما هم به الا می رویم
قل تعالوا آیتیست از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم
کشتی نوحیم در طوفان روح
لاجرم بیدست و بیپا می رویم
همچو موج از خود برآوردیم سر
باز هم در خود تماشا می رویم
راه حق تنگ است چون سم الخیاط
ما مثال رشته یکتا می رویم
هین ز همراهان و منزل یاد کن
پس بدانک هر دمی ما می رویم
خواندهای انا الیه راجعون
تا بدانی که کجاها می رویم
اختر ما نیست در دور قمر
لاجرم فوق ثریا می رویم
همت عالی است در سرهای ما
از علی تا رب اعلا می رویم
رو ز خرمنگاه ما ای کورموش
گر نه کوری بین که بینا می رویم
ای سخن خاموش کن با ما میا
بین که ما از رشک بیما می رویم
ای که هستی ما ره را مبند
ما به کوه قاف و عنقا می رویم
و این به نظر حقیر ازنظر علمی و طبیعی هم درست است. به نظر شما چرا حتی انسانهای لامذهب و آتیست هم رعایت اخلاق و انسانیت را میکنند؟ چه دلیلی میتوان آورد به جز اینکه اصول انسانیت در تک تک Hardware ما نهاده شده است؟ مگر انسانهایی که خود را گرفتار شهوات و هوسها کرده اند و روح انسانی خود را کشته اند که در این صورت بدتر از حیوانها هستند.
اخلاق مال این دنیای خاکی نیست. حیوانها اخلاق ندارند.
س ، م در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:
روفیا ی گرامی
شاید شما و دکتر کیخا درست تر فهمیده باشید
ولی من جور دیگر خیال می کردم
چون تو وردی ترک کردی در روش
را به مانای : چون تو دیگر بوی خوش گل ندادی ، تعبیر کرده بودم
وَرد ، خوانده بودم
تا نگیری این اشارت را بلاش ، را هم گمان میکنم لاش به معنای بی هوده و بی ارزش باشد
اگر اینطور است ” به لاش “ بنویسیم بهتر است
یعنی : هشدار که این اشارت را بی هوده نپنداری
تا ، نیز میتواند به هشدار تعبیر شود
مولانا لغت لاش را در پیر چنگی نیز به کار برده
گشت آواز لطیف جان فزاش
زشت و نزد کس نیرزیدی به لاش
لاش شاید لاشه باشد که ارزشی ندارد
با احترام
ایرج شمس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل:
در بیت :
کسی کو نیست عاشق آدمی نیست
که او را با چنان دم همدمی نیست
درست است.
روفیا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
البته که همه جای مثنوی استدلال نیست!
نباید هم چنین باشد همیشه بیدار جان،
ولی اینجا دارد استدلال میکند،
مگر نه؟!
روفیا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:
مولانا نظام کامل خلقت را می فهمد.
میگوید چون خطایی از تو سر زد قبض برایت میفرستد نظام هوشمند عالم!
وقتی عربده میکشی، وقتی سخن ناموزون میگویی، وقتی به حقوق کسان تجاوز می کنی...
دلت میگیرد، تا تو به خود آیی و پیش از آنکه دیر شود روحت را اصلاح کنی، زیر ابرویی بگیری، شانه ای به زلف آشفته بزنی...
چه جهان حساسی است! چون آینه به ما حقیقت را نشان می دهد تا دفعه بعد همینطور پریشان و آشفته و کهنه در جمع حاضر نشویم.
روفیا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:
چون جفا آری فرستد گوشمال
تا ز نقصان وا روی سوی کمال
چون تو وردی ترک کردی در روش
بر تو قبضی آید از رنج و تبش
آن ادب کردن بود یعنی مکن
هیچ تحویلی از آن عهد کهن
پیش از آن کین قبض زنجیری شود
این که دلگیریست پاگیری شود
رنج معقولت شود محسوس و فاش
تا نگیری این اشارت را بلاش
دزد چون مال کسان را میبرد
قبض و دلتنگی دلش را میخلد
او همیگوید عجب این قبض چیست
قبض آن مظلوم کز شرت گریست
دو پرسش دارم:
چون تو وردی ترک کردی در روش یعنی چه؟
آیا یعنی وقتی به قول خودمان دعایت را گم کردی؟؟!
دیگر:
رنج معقولت شود محسوس و فاش
تا نگیری این اشارت را بلاش
روفیا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:
درود
معنای صومعه به فارسی " کازه" بیدرنگ مرا به یاد واژه "غزه" انداخت.
جستجویی در دهخدا معلوم کرد غزه با ت آخر به معنای منزلی است مر بنی حطامه را (منتهی الارب) !!
مهدی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷: