گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

حیف است که پیش کر زنی طنبوری

یا یوسف همخانه کنی با کوری

یا قند نهی در دو لب رنجوری

یا جفت شود مخنثی با حوری

قاسم انوار

گر شاه زمانه ای وگر دستوری

گر باز جهان شکار،اگر عصفوری

گر مست طریقتی و گر مستوری

تا راه بحق نبرده ای مغروری

هلالی جغتایی

گه در پی آزار دل رنجوری

گه بر سر بیداد من مهجوری

شوخی و به حسن خویشتن معذوری

بر عاشق خود هرچه کنی معذوری

نظیری نیشابوری

ای از تو صور نگار هرجا کوری

زیب از تو دهد به عاریت هر عوری

هرکس مثلی به عقل خود می آرد

نوروز و دهست و روستایی سوری

قدسی مشهدی

این ره که تو سر کرده‌ای از مغروری

مشکل که نجات بخشدت از دوری

چون شام عسل، تمام چاه است این راه

پوشیده سرش به پرده زنبوری

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه